عـ ـ ـ طـ ـ ـ ش

بـر مـشـامـم نـرسـد بـوی حــــــــرم مــیـمــیـرم ...

عـ ـ ـ طـ ـ ـ ش

بـر مـشـامـم نـرسـد بـوی حــــــــرم مــیـمــیـرم ...

درباره بلاگ
عـ ـ ـ طـ ـ ـ ش
پیوندها

۲۰ مطلب در دی ۱۳۹۲ ثبت شده است

             لطف تو بود محضر قرآن نشسته ایم
                      ما هم کنار بوذر و سلمان نشسته ایم


عـــطـش ...
۲۶ دی ۹۲ ، ۱۱:۳۸

طلب مزد نداریم ...

ما ازتو همین حال وصل را میخواهیم.

مزد خادم همان کنار ارباب بودن است.

مزد خادم همین یک دعای امام در حقش بس:

"اللهم بیّض وجهه و طیّب ریحه و احشره مع الابرار و عرّف بینه و بین محمّدوآل محمّد"

یک عمر دنبال "آمین" همین دعای امام باشیم می ارزد.

کسی که حسین را درک کرده باشد مزدش را کمتر از حسین نمی خواهد.

آن هم نه از دست هرکسی، فقط از دست خود حسین!

«به گدای تو اگر هر دو جهان را بخشند

رد کند، غیر تورا از تو تمنا نکند ...»

همین که از نام و رسم ارباب برایش خرج شده و زیر چتر امام آمده بالاترین مزد است.

شده خادمِ خادم امام.

همین اضافه شدن هزینه می خواهد: هزینه ی جوش خوردن به ارباب.

«به چشم پادشاهان ناز میکند پایم

که خاک راه غلامان حضرت یارم»


خادم همیشه با اربابش است.

اصلا خادم بی ارباب نمی شود، برای همین به او می گویند: خادم ارباب 

همه ی عزت و آبرویش در گرو اضافه شدن به نام سیدالشهدا است.

اینجاست که قشنگ تر می شود نجوا کرد:

نوکر رخ ارباب نبیند سخت است ...

همین افتخار خادمان را بس که به ارباب شناخته می شوند.


آیت الله بهجت(ره) می فرمودند:

"ما اجیر هستیم، مزدمان را خیلی وقت است که به ما داده اند.

مزد: ولایت اهل بیت است.

و تا آخر عمر هم خودمان را وقف شان کنیم می ارزد."


ما حقوقمان را گرفته ایم، حالا وقت کار است.

در مقام دوستی و عشق که این گونه سخن نمی گویند: مزد،حقوق ...

قصه، قصه ی تکلیف است.

اگر قرار بر مزد باشد"تو"باید مزد خادمی را بپردازی نه"محبوب"

این افتخار را همین طوری به هرکسی نمی دهند.

«به حشر هم که برانی مرا زخویش هنوز

از اینکه نام تو بردم، به تو بدهکارم»

.

.

.

طلب مزد نداریم همین مارا بس

اگر از مادرتان چند دعایی برسد ...


"برگرفته ازکتاب تاخدمت حسین"

عـــطـش ...
۲۱ دی ۹۲ ، ۱۷:۴۹

اللهم عجل لولیک الفرج ...

     

عـــطـش ...
۱۹ دی ۹۲ ، ۲۰:۱۸

یا اباالحجة ...

یازده بار جهان گوشه ی زندان کم نیست
کـنج زندان بـلا گـریه ی بـاران کم نیست
سامرائی شده ام، راه گدایی بلدم
لقمه نانی بده از دست شما نان کم نیست
قسمت کعبه نشد تا که طوافت بکند
بر دل کعبه همین داغ فراوان کم نیست
یازده بار به جای تو به مشهد رفتم
بپذیرش به خدا حج فقیران کم نیست
زخم دندان تو و جام پر از خونآبه
ماجرائی است که در ایل تو چندان کم نیست
بوسه ی جام به لب های تو یعنی این بار
خیزران نیست ولی روضه ی دندان کم نیست
از همان دم پسر کوچکتان باران شد
تا همین لحظه که خون گریه ی باران کم نیست
در بقیع حرمت با دل خون می گفتم
که مگر داغ همان مرقد ویران کم نیست

   "سید حمیدرضا برقعی "

عـــطـش ...
۱۹ دی ۹۲ ، ۲۰:۰۶

آه کـــربــلا ...

                     

                               بـنـویـس روی صفـحه قلم ... آه کــربـلا

                            آتـش گـرفـت بـاز دلــم ... آه کــربـلا

                                   دوری،شکستگی،دل پر،خسته ازهمه

                                        خیره به قاب عکس حرم ... آه کــربـلا

                                     

عـــطـش ...
۱۷ دی ۹۲ ، ۱۴:۳۹

خادمی ...

او را که جز به درد غلامی نمی خورد

گر رد کنی، به فاطمه بی کار می شود ...

استفاده از نقاط ضعف در جهت قوت ها

این کاری بود که"جون"ظهر عاشورا به خوبی از عهده اش برآمد.

جون این فراز مناجات شعبانیه را در کربلا به بهترین صورت تفسیر کرد:

"الهی ان کان قد دنا اجلی ولم یدننی منک عملی فقد جعلت الاقرار بالذنب الیک وسیلتی"

اگر مرگم نزدیک شده و عملم مرا به تو نزدیک نکرده 

من قرار میدهم اقرار به گناه را وسیله ی خویش به درگاهت.

استفاده از گناه به مثابه ی وسیله!

ترجمان عملی و شرح عینی فرازهای مناجات کار خادمان حسین است.

استفاده بهینه از گناهان و نقاط ضعف برای رسیدن به قوت ها.

با حضرت"جون" نه تنها خادمی را بهتر می شود فهمید،

بلکه مناجات ها راهم شیرین تر می توان چشید و درک کرد:

"فبعزتک یاسیدی لونهرتنی ما برحت من بابک"(دعای ابوحمزه)

به عزتت سوگند اگر برانیم من هرگز از در خانه ات بر نخیزم.


"برگرفته از کتاب تا خدمت حسین"

عـــطـش ...

"کسانی لیاقت رسیدن به امام را یافته اند که اهل رقابت باشند"

رقابت در شهادت از اولین موضوعاتی است که برای شهدا به ذهن می رسد.

اما شهادت یک نقطه نیست.

اول: اللهم اجعل محیای محیا... است

دوم: مماتی ممات محمد وآل محمد است.

اول رقابت در زندگی است، آن گاه رقابت در شهادت.

دعا کن شهید"باشیم"! نه این که فقط شهید"بشیم"

اصلا تا شهید نباشیم شهید نمی شویم.

شهید که "باشیم" خودش مقدمه می شود تا شهید هم"بشویم"

ان شاءالله...  


"برگرفته از کتاب رفاقت به سبک حبیب"

عـــطـش ...
۱۳ دی ۹۲ ، ۱۳:۳۰

مشکی درآورید ...

فـصـل عـزا و اشـک دمـادم تـمـام شـد             بازاین چه شورش استُ چه ماتم تمام شد

پــیـراهن سـیـاه دلـــم گــریـه می کـند             من زنـده ام بـه گـریه بـر او ،غـم تـمـام شد

دراین دوماه چشم من ازباده خیس بود            فصل عزای عالمُ آدم تمام شد

امــسال هــــم بـهـار دل مـا دومــاه بـود            دیگر بـهار بیرقُ پرچم تمام شد

دیشب دلم گرفت،غـرورم شکسته شد            پرچم که رفت بارش نم نم تمام شد

یـادش بـخــیـر روز دهــم نـالـه ها زدیـم            دیشب به بعد خاطره هایم تمام شد 

یـادم نـمی رود دل خــون سه سالـه را            سیلی که خورد گفت:سه سالم تمام شد

وقـتی کتیبه های دلم جمع می شوند            یعنی زمان عـفـو گـنـاهم تمام شد

درپـستـوی دلـم هـمه راجمـع می کنم            مشکی در آورید صفر هم تمام شد

                                                               "مهدی نظری"

عـــطـش ...
۱۱ دی ۹۲ ، ۲۳:۵۴

آسمان زیر پرت بود ...

آسـمان زیـر پـرت بود زمـین افتادی

یک عبا روی سرت بود زمین افتادی

نه صدای تو به گوش کسی آن روز رسید

نه کـسی دور و بـرت بـود زمـین افـتـادی

صورتت خاکی و دستار و عبایت خاکی

مـادرت در نظـرت بـود زمـین افـتادی

«زهر ازجان توآقا جگرت رامی خواست»

آتشی بر جگرت بود زمین افتادی

ناله می کرد جوادت به سرش می زد آه

اشک در چشم ترت بود زمین افتادی

مثل یک مار گزیده به خودت پیچیدی

خوب شد که پسرت بود زمین افتادی

ولی افسوس به میدان دل خون برد حسین

نیزه از پشت زدند و به زمین خورد حسین


"مسعود اصلانی"

عـــطـش ...

مـریـض آمـده اما شـفا نمـی‌خـواهـد
قسم به جان شما جزشما نمی‌خواهد

برای پیش تو بودن بهانه‌ای کافی‌ست
بهشت لطف کریمان بها نمی‌خواهد

دلیل ناله‌ی من یک نگاه محبوب است
وگرنه درد غلامان دوا نمی‌خواهد

فقیر آمدم و دلشکسته پرسیدم:
مگر که شاه خراسان گدا نمی‌خواهد؟

دلم به عشق تو تا آسمان هشتم رفت
نماز در حَرَمت «اهدنا» نمی‌خواهد

همین قدر که غباری بر آستان باشد
رواست حاجت عاشق، دعا نمی‌خواهد

تو آشنای خدایی، کدام رهگذری
در این جهان غریب آشنا نمی‌خواهد؟

ببین به گوشه‌ی صحنت پناه آوردم
مگر کبوتر آواره جا نمی‌خواهد؟

به حکم آنکه «علیک الرفیق ثم طریق»
دلم بدون رضا (ع) کربلا نمی‌خواهد


"قاسم صرافان"

عـــطـش ...
۱۱ دی ۹۲ ، ۱۶:۵۱

گم کرده ام نشان حرم ...

                             


                           گم کرده ام نشان حرم رهنما کجاست؟

                           جا مـانده ام زقـافـله ها آشنا کجاست؟

                           بالم شکسته این که زمین گـیر مانده ام

                           بال و پری که پربکشم تا شما کجاست؟       

  

عـــطـش ...
۰۹ دی ۹۲ ، ۱۷:۰۷

حسن شدی که ...

  حسن شدی که غـریبی همـیشه ناب بـماند

  رد دو دسـت ابالـفـضل روی آب بـمـانـد

  حسن شدی که سوال غریب کیست درعالم؟

  مـیان کـوچه و گـودال بی جـواب بـمـاند

  حـسـیـن نیـز غـریـب اسـت اگـر شـبـیه بــرادر

  ولی بنـاسـت بقـیع حسـن خراب بـماند

  کمی ز غـصه ی تو رخـنه کـرده است به بیرون

  تفاوت زن چـون "جعـده" و "ربـاب" بـماند

  به احـتـرام حـسـیـن سـه روز مـانـده بـه گـودال

  بـنـاســت زائـــر تــو زیــر آفـــــتـاب بـمـانـد

  "مهدی رحیمی"

عـــطـش ...

                                  اینجا چقدر دل که برایت شکسته است

                             از لابه لای پنجره هایی که بسته است ...

                                                 

                                                          باید اینجا حرم درست کنند ...

عـــطـش ...
۰۸ دی ۹۲ ، ۱۳:۲۰

حماسه 9 دی ...

"لحظه را باید شناخت"

لحظه را باید شناخت، نیاز را باید دانست. فرض بفرمائید کسانی در کوفه دلهاشان پر از ایمان به امام حسین بود، به اهل بیت محبت هم داشتند، اما چند ماه دیرتر وارد میدان شدند؛ همه شان هم به شهادت رسیدند، پیش خدا هم مأجورند؛ اما کاری که باید بکنند، آن کاری نبود که آنها کردند؛ لحظه را نشناختند؛ عاشورا را نشناختند؛ در زمان، آن کار را انجام ندادند. اگر کاری که توابین در مدتی بعد از عاشورا انجام دادند، در هنگام ورود جناب مسلم به کوفه انجام میدادند، اوضاع عوض میشد؛ ممکن بود حوادث، جور دیگری حرکت بکند. شناسائی لحظه ها و انجام کار در لحظه ی نیاز، خیلی چیز مهمی است.


"ما پیش رفتیم"

حرکت نه دی را می بینیم، حرکت 22 بهمن را می بینیم، حضور عظیم در انتخابات را می بینیم؛ اینها معناش چیست؟ معناش این است که امروز جوانان ما - که اکثریت قاطع ملت ما هستند - و عموم ملت ما در همان جهت حرکت انقلاب اسلامی و با همان ضرب دست انقلاب، رو به فزایندگی هستند، دارند پیش میروند. پس ما پیش رفتیم...
بعد از اهانتی که در روز عاشورای سال 88 به وسیله ی یک عده تحریک شده نسبت به امام حسین انجام گرفت، دو روز فاصله نشد که مردم در روز نه دی توی خیابانها آمدند و موضع صریح خودشان را علنی ابراز کردند. دستهای دشمن و تبلیغات دشمن نه فقط نتوانسته مردم را از احساسات دینی عقب بنشاند، بلکه روزبه روز این احساسات تندتر و این معرفت عمیق تر شده است.


"راهپیمائی حکومتی"

گفتند راهپیمائی حکومتی! بی عقلها نفهمیدند که با این حرف دارند حکومت را تعریف میکنند؛ دارند از حکومت تمجید میکنند. این چه حکومتی است که در ظرف دو روز میتواند یک چنین بسیج عظیم ملی را در سرتاسر کشور بکند؟ امروز کدام کشور دیگر، کدام حکومت دیگر چنین قدرتی دارد؟ ... چند ده میلیون انسان در سرتاسر کشور بیایند! اگر به دستور حکومت آمده باشند، این خیلی حکومت مقتدری است؛ پس خیلی حکومت قوی ای است که اینجور امکان بسیج را دارد. اما حقیقت غیر از این است؛ حقیقت این است که در کشور ما حکومت و مردمی وجود ندارد - همه یکی اند - مسئولین حکومت، از شخص حقیر این بنده گرفته تا دیگران، هر کدام قطره هائی هستیم در اقیانوس عظیم این ملت.


"گزیده ای از بیانات مقام معظم رهبری درباره حماسه 9دی"

عـــطـش ...
۰۶ دی ۹۲ ، ۱۳:۰۹

شمشیر باید آماده باشد ...

عـــطـش ...