سوره فصلتمحبت و ولایت، جان همه ی دوستی هاست و برآن عهد آغازین بودن و
استمرار محبت و دوستی لازمه ی آن است و شرط بقا و برتر از بقا،
شرط وفای برعهد نخست است؛ خاصه آن جا که این داستان به آل الله برسد.
رساندن "قالوا ربُّنا اللهُ" به فراز "ثُمَّ استَقاموا" کاری کربلایی است
و الا در غدیر بودند آن ها که تنها "یاعلی گفتند و عشق آغاز شد"
ولی این عشق، آن ها را به کربلا نرساند:
اِنَّ الّذینَ قالُوا رَبُّنا الله ثمَّ استَقَامُوا تَتَنَزّلُ عَلَیهِمُ المَلائِکَةُ اَلّا تَخافوا وَلاتَحزَنوا
وَاَبشِروا بِالجَنّةِ اَلّتی کُنتُم توعَدونَ (آیه 30)
به یقین کسانی که گفتند:«پروردگار ما خداوند یگانه است!» سپس استقامت
کردند، فرشتگان برآنان نازل می شوند که:«نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد
برشما به آن بهشتی که به شما وعده داده شده است!»
زلال غدیر را به کربلا رساندن دستاورد عمر هشتادساله ی حبیب است
و نماد استقامت براین قول حق.
.
سوره احقاف
راز عاشورایی شدن و درس بزرگ دوستی در این وادی شگفت،
اتصال ابتدای آیه به امتداد آن است:
"...قالوا ربنا الله" را بلافاصله با "ثمّ استقاموا" خواندن و عمل کردن!
از اول رفاقت با علی و آلش بودن و تا آخر هم ماندن.
مانندحبیب هشتادسال بااین خانواده بودن واستمرار دوستی خویش را نشان دادن.
حبیب مصداق "قالوا ربنا الله" در غدیر بود، به پای حرفی خدایی
و رساندن آن به "ثمّ استقاموا" در کربلا.
اِنَّ الّذینَ قالوا رَبُّنا الله ثُمَّ استَقامُوا فَلا خَوفٌ عَلَیهِم وَلاهُم یَحزَنونَ (آیه 13)
کسانی که گفتند:«پروردگار ما الله است»، سپس استقامت کردند،
نه ترسی برای آنان است و نه اندوهگین می شوند.
آیات را کامل و مجموعه وار دیدن ...
صدر و ذیل آیات را باهم خواندن و نیز باهم عمل نمودن ...
"قالوا ربّنا الله" را با "ثمّ استقاموا" دیدن،
آن چه عده ی زیادی آن زمان این گونه ندیدند و از نسل شان امروز هم زیاد است!
"لِیَتَفَقّهوا فِی الدّینِ" را با "وَلِینذِرُوا قَومَهُم اِذا رَجَعوا اِلَیهِم" درک کردن،
آیات را منظومه وار دیدن،
همه و همه فضل حبیب است و دین شناسی او.
برای همین در مطلع نامه ی محبوب به حبیب، این صفت را به او هدیه دادند:
«من الحسین بن علی بن ابی طالب الی الرجل الفقیه حبیب بن مظاهر ...»
همین فهم کامل او از قرآن، او را لایق وصف "فقیه" از جانب امام کرده است.
و آن ها که این چنین حبیب وار زندگی می کنند،
در صحرای عطشِ کربلا جرعه نوش می شوند.
جرعه نوش معرفت حسین و نهایتا جرعه نوش جدّ او،
آن چنان که فرزندش علی اکبر علیه السلام را به آن مژده داد:
یا بُنَیَّ قاتِل قَلیلاً فَما أسرَعَ ما تَلقَی جَدَّکَ مُحَمّداً صلی الله علیه وآله فَیَسقِیَکَ
بِکَأسِهِ الأوفَی شَربَةً لا تَظمَأُ بَعدَها أَبَدا (اللهوف علی قتلی الطفوف / ص 113)
... چقدر نزدیک است که با جدّت محمّد صلی الله علیه وآله دیدار کنی،
او با کاسه ای پرازآب، تورا سیراب خواهدکرد که پس ازآن هرگز تشنگی وجود ندارد.
.
وَ أن لَو استَقاموا عَلی الطّریقَةِ لَأَسقَیناهُم مَاءً غَدَقاً (سوره الجن / آیه 16)
و اینکه اگر آن ها [=جن و انس] در راه (ایمان) استقامت ورزند،
با آب فراوان سیرابشان می کنیم!
.
.
.
ادامه دارد ..........
"برگرفته از کتاب رفاقت به سبک حبیب"