عـ ـ ـ طـ ـ ـ ش

بـر مـشـامـم نـرسـد بـوی حــــــــرم مــیـمــیـرم ...

عـ ـ ـ طـ ـ ـ ش

بـر مـشـامـم نـرسـد بـوی حــــــــرم مــیـمــیـرم ...

درباره بلاگ
عـ ـ ـ طـ ـ ـ ش
پیوندها

۱۰ مطلب در آبان ۱۳۹۳ ثبت شده است

همه در کربلا با حسین اعتبار میگیرند،

او "اباعبدالله" است و همه عاشوراییان به اعتبار پدر بندگان بودنش(اباعبدالله)

فرزند اویند، چرا که همه خود را به ساحت عبد خدا شدن رسانده اند.

و هنوز این در برای کسانی که عزم بنده شدن داشته باشند، باز است.

تا حسین پدر آنها شود و آنها فرزند حسین.

و هرچه نسبت عبد بیشتر شود، قرب و نزدیکی با حسین بیشتر؛

تا رسیدن به مقام قرب به واسطه صلاح و پاکی دل،

به رمز عبد صالح رسیدن و عباس شدن:

 اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیُّهَا العَبدُ الصَّالِحُ ...

و این است راز نزدیکی عباس به حسین، "عبد صالح" به "اباعبدالله"

همه کربلاییان را به مدال افتخار عبد بودن می ستایند،

از حسین ابا"عبد"الله ......... تا عباس"عبد"صالح 


"برگرفته از کتاب راه عباس شدن"

عـــطـش ...

حسین جان ...


شکسته بال و پر من،

ولی دلـم تـنـگــــــــ است ...

سفربه کــرببلا را خودت درستش کن 


اللهم ارزقنا ...

عـــطـش ...

عـــطـش ...
۱۵ آبان ۹۳ ، ۱۳:۰۰

بماند بقیه اش ...

سر رفت آه، بعد هم انگشت رفت 

کاش از پیکر امام ...

بماند بقیّه‌اش


عـــطـش ...
۱۲ آبان ۹۳ ، ۰۱:۰۵

امــــان نامه ...

کشتن با دست را فهمیده بودیم، با سلاح و با شمشیر؛
اما با زبان چگونه می توان کسی را کشت؟
این را از اهل روضه باید پرسید که می گویند:
عباس در روز تاسوعا مُرد، ولی در روز عاشورا شهید شد.
.
.
امـــان از قصه ی "امان نامه" شمر ...
عـــطـش ...
۱۰ آبان ۹۳ ، ۱۵:۱۱

لیلة القدر ...

هر انسانی را لیلة القدری هست که در آن ناگزیر از انتخاب می شود
و حُر را نیز شب قدری این چنین پیش آمد ...
عمربن سعد را نیز ...
من و تو را هم پیش خواهد آمد
اگر باب "یا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم" هنوز گشوده است
چرا آن باب دیگر باز نباشد؟ که:
"لَعَن اللهُ اُمَّةً سَمِعَت بِذلک فَرَضیَت بِه"

"بر گرفته از کتاب فتح خون"
عـــطـش ...



شکرخدا که مادر من اهل روضه بود


با لقمه ی حلال پـدر قــد کشیده ام ...

عـــطـش ...
۰۴ آبان ۹۳ ، ۱۴:۵۸

تو را نیز عاشورایی است ...

قافله ی عشق در سفر تاریخ است و این تفسیری است بر آنچه فرموده اند:

"کُلُّ یَومٍ عاشورا و کُلُّ اَرضٍ کربلا ..."

این سخنی است که پشت شیطان را می لرزاند

و یاران حق را به فیضان دائم رحمت او امیدوار می سازد.

....... و تو 

ای آن که در سال شصت و یکم هجری هنوز در ذخایر تقدیر نهفته بوده ای و اکنون

در این دوران جاهلیت ثانی و عصر توبه ی بشریت، پای به سیاره ی زمین نهاده ای،

نومید مشو، که تو را نیز عاشورایی است و کربلایی که تشنه ی خون توست

و انتظار می کشد تا تو زنجیر خاک ازپای اراده ات بگشایی و از خود و دل بستگی هایش

هجرت کنی و به کهف حصین لازمان و لامکانِ ولایت ملحق شوی

و فراتر از زمان و مکان، خود را به قافله ی سال شصت و یکم هجری برسانی

و در رکاب امام  عشق به شهادت رسی ...


"برگرفته از کتاب فتح خون"

عـــطـش ...
۰۳ آبان ۹۳ ، ۱۴:۱۹

دنیای ما بدون محرم نمی شود ...



یکــــ سال را به خاطـر یک مـاه زنده ایـم

 

دنیای ما بدون مـحـــرم نمی شود ...

عـــطـش ...
مقام حبیب در خدمت حسین:
مرحوم نوری از شیخ جعفر شوشتری نقل نموده که فرمود:
چون از تحصیل علوم دینی در نجف اشرف فارغ شدم و اوایل منبر رفتنم بود،
در فن خود مهارت نداشتم، لذا از روی کتاب «تفسیر صافی» و « روضه الشهداء»
می خواندم، ولیکن نمی توانستم مطالب را آن طوری که می خواستم بیان کنم.
یک سال گذشت و ماه محرم نزدیک شد. شبی حوصله ام تنگ شد و گفتم:
تا کی از رو بخوانم و چاره ای پیدا نکنم. تا اینکه حال شکستگی درخود احساس کردم.
با این حال به خواب رفتم. ناگاه خود را در زمین کربلا دیدم، همانند روز عاشورا.
مشاهده کردم از یک طرف خیمه های حسینی و از طرف دیگر دشمن.
من داخل خیمه ی امام حسین علیه السلام شدم، بر آن حضرت سلام کردم.
آن جناب مرا نزدیک خود نشانید و به من لطف نمود.
آن گاه به حبیب بن مظاهر فرمود:ای حبیب،شیخ جعفر اکنون مهمان است وما آب نداریم
ولیکن آرد و روغن نزد ما می باشد، برخیز و طعام آماده نما و برای مهمان حاضرکن!
حبیب تهیه نمود و آن را با یک قاشق نزد من گذاشت و من چند قاشق از آن خوردم،
ازخواب بیدار شدم. ازبرکت آن طعام به پاره ای ازاخبار ومصائب ولطایف وکنایه ها آگاه شدم
که کسی بر من پیشی نگرفت و هر روز بیشتر می شد تا به مطلوب خود رسیدم. 
.
شاید ما حبیب خوبی برای او نبودیم.
حتی اگر کمترین های این واقعه ی بزرگ را درک کرده بودیم، ماهم تصدیق می کردیم:
"اگر حسین یکی ازما بود، علم و بیرق اورا ویادبودش را درهر نقطه از زمین برپا می کردیم 
و تمام مردمان را به مسیحیت دعوت می کردیم." (پژوهش گر مسیحی، آنتونیو بارا)
حسینِ حداقلی می تواند یک کشور را نجات دهد چنان که گاندی از او الگو گرفت:
"پیش رفت اسلام، متکی به شمشیر نبوده بلکه با فداکاری والای حسین به دست آمد.
من از حسین یاد گرفتم چطور پیروز شوم در حالی که مظلوم و ستم دیده هستم."
.
کسی که با حبیبیان عالم نشسته است در عالم دوستی، خود را بیمه کرده است،
بیمه ی حـبـیـبـــــ
"دیگران" به یُمن "حبیبِ دیگران" هیچ گاه عذاب این آیه را احساس نخواهند کرد:
یا وَیلَتَی لَیتَنِی لَم اَتَّخِذ فُلاناً خَلیلاً (سوره الفرقان/ آیه 28)
ای وای بر من، کاش فلان(شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نکرده بودم!
.
عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد
           ای خواجه درد نیست والّا طبیب هست  
                                          والّا حـبـیـبــــــــ هست ...
.
رفاقت ها کـــاش رنگ کربلا داشته باشد
کـــاش همه حبیب باشند، رفـیــق !!!
.
امام خامنه ای:
هیچ کس با شهدای کربلا، قابل مقایسه نیست.
نه امروز، نه دیروز، نه از اول اسلام و نه تا انت زمانی که خدای متعال 
بداند و بخواهد. آن شهدا ممتازند؛ 
و نظیری دیگر برای علی اکبر و حبیب بن مظاهر نمی شود پیدا کرد.
.
.
.
"برگرفته از کتاب رفاقت به سبک حبیب" 
عـــطـش ...