عـ ـ ـ طـ ـ ـ ش

بـر مـشـامـم نـرسـد بـوی حــــــــرم مــیـمــیـرم ...

عـ ـ ـ طـ ـ ـ ش

بـر مـشـامـم نـرسـد بـوی حــــــــرم مــیـمــیـرم ...

درباره بلاگ
عـ ـ ـ طـ ـ ـ ش
پیوندها

۱۲ مطلب با موضوع «اهــل بــیـت(ع) :: حضرت اباعبدالله(ع)» ثبت شده است

۱۵ آبان ۹۳ ، ۱۳:۰۰

بماند بقیه اش ...

سر رفت آه، بعد هم انگشت رفت 

کاش از پیکر امام ...

بماند بقیّه‌اش


عـــطـش ...
۲۰ مرداد ۹۳ ، ۱۳:۳۴

عـطــر لـب مـادرم ...

                                                 

هرچه دارم همه از عِطر لبِ مادرم است

      عوض قصه به بالای سرم گفت حـسـیـن ...

عـــطـش ...
۰۵ مرداد ۹۳ ، ۱۶:۴۳

فـــطـریـه ...

حـســـیـن جـان ...

فـطریه ی ما را هم با غلامانت کنار بگذار
که عمریست ریزه خوار سفره ی تو هستیم.

عـــطـش ...
۲۳ تیر ۹۳ ، ۱۶:۰۶

بابی انت و امی یاحـســیـن

من هم مثل پدرم،                            

دعا میکنم دعای فـرزندم اجابت شود
و دعای فـرزندش ..
و فـرزند فـرزندش ...
و ...
آنگاه که می گویند:

بابی انت و امی "یـاحســیـن" 
عـــطـش ...
۰۵ تیر ۹۳ ، ۱۶:۱۷

دلــــــتــنــگــی ...

 الــتــمــاس دعـــا ...

عـــطـش ...

 

نمی خواهم قیامت غیر تو مال کسی باشم

به غیر از کربلا حیف است دنبال کسی باشم

 

به دنبال تو می گردم در آنجا مثل این دنیا

تویی آمال من ،من از چه آمال کسی باشم

 

سری دارم اگر بر تن امانت دار دلدارم

نمی خواهم خیانت کار اموال کسی باشم

 

سری بر نیزه می بینم تنی بر خاک روز و شب

به سینه محرم اسرار گودال کسی باشم

 

سر و روی امام نی سوارم بس که مجروح است

نمی خواهم دگر جویای احوال کسی باشم

 

نه حالی مانده در حالم نه عیدی مانده در عالم

چگونه با چنین منوال خوشحال کسی باشم

 

به بامی اوج می گیرم که خود از موج خون پرزد

برو ای نفس تا من هم پر و بال کسی باشم

 

به بال سوخته آموخته دل ،پر گرفتن را

خوش آنروزی که در آتش سبک بال کسی باشم

 

مدال آتش عشقت به سینه سوز می بخشد

که من رسواترین دل بر لب و خال کسی باشم

 

عطش را تشنه ام یاران که آتش می زند بر دل

که من شرمنده حلقوم اطفال کسی باشم

عـــطـش ...
۱۱ خرداد ۹۳ ، ۱۴:۳۶

رفع عطش عشق ...

  ما تشنه ی عشقیم و شنیدیم که گفتند

           رفع عطش عشق فقط نام حســیـن است ...

عـــطـش ...
۱۶ اسفند ۹۲ ، ۲۳:۵۵

بوی حسین است و بس ...

عـــطـش ...
۱۸ آذر ۹۲ ، ۲۱:۲۳

زبان را باید خرج کرد ...

لااقل زبان را باید خرج کرد،

خرج حـســیــن ....

باید دانست حرف هایی که انسان می زند چه اثری بر خودش دارد.

هرکس از شب بگوید، شب خواهد شد.

و هرکس از حـســیــن بگوید، حـسـیـنـی ...

برای همین باید هر هفته در هیأت شور گرفت:

حـســیــن  حـســیــن  حـســیــن 


عـــطـش ...
۲۳ آبان ۹۲ ، ۰۹:۲۱

ح س ی ن

چیزی نمانده تا :                         حسین

               ح س ی ن

شود.


عـــطـش ...
شب عاشورا
تاشرم آنها را نکشد،
چراغ ها را کشتی.
یک شب زودتر مردند آنها که نماندند ...

عـــطـش ...
۲۱ آبان ۹۲ ، ۰۰:۴۹

احسن الخالقین ...

"زندگی چیز دیگری شده است،

        تابه نامت رسیده ایم حسین

عشق سوغات کربلاست اگر،

        مزه اش را چشیده ایم حسین

هر دلی را به دلبری دادند،

        هر سری را به سروری دادند

ماکه هر وقت گفته ایم خدا،

        از خدایت شنیده ایم حسین

از خدایت شنیده ایم که گفت:

        نقش ها ما کشیده ایم اما

احسن الخالقین از آن روییم،

        که تورا آفریده ایم حسین ..."

عـــطـش ...