عـ ـ ـ طـ ـ ـ ش

بـر مـشـامـم نـرسـد بـوی حــــــــرم مــیـمــیـرم ...

عـ ـ ـ طـ ـ ـ ش

بـر مـشـامـم نـرسـد بـوی حــــــــرم مــیـمــیـرم ...

درباره بلاگ
عـ ـ ـ طـ ـ ـ ش
پیوندها

۱۴ مطلب با موضوع «رفاقت به سبک حبیب» ثبت شده است

مقام حبیب در خدمت حسین:
مرحوم نوری از شیخ جعفر شوشتری نقل نموده که فرمود:
چون از تحصیل علوم دینی در نجف اشرف فارغ شدم و اوایل منبر رفتنم بود،
در فن خود مهارت نداشتم، لذا از روی کتاب «تفسیر صافی» و « روضه الشهداء»
می خواندم، ولیکن نمی توانستم مطالب را آن طوری که می خواستم بیان کنم.
یک سال گذشت و ماه محرم نزدیک شد. شبی حوصله ام تنگ شد و گفتم:
تا کی از رو بخوانم و چاره ای پیدا نکنم. تا اینکه حال شکستگی درخود احساس کردم.
با این حال به خواب رفتم. ناگاه خود را در زمین کربلا دیدم، همانند روز عاشورا.
مشاهده کردم از یک طرف خیمه های حسینی و از طرف دیگر دشمن.
من داخل خیمه ی امام حسین علیه السلام شدم، بر آن حضرت سلام کردم.
آن جناب مرا نزدیک خود نشانید و به من لطف نمود.
آن گاه به حبیب بن مظاهر فرمود:ای حبیب،شیخ جعفر اکنون مهمان است وما آب نداریم
ولیکن آرد و روغن نزد ما می باشد، برخیز و طعام آماده نما و برای مهمان حاضرکن!
حبیب تهیه نمود و آن را با یک قاشق نزد من گذاشت و من چند قاشق از آن خوردم،
ازخواب بیدار شدم. ازبرکت آن طعام به پاره ای ازاخبار ومصائب ولطایف وکنایه ها آگاه شدم
که کسی بر من پیشی نگرفت و هر روز بیشتر می شد تا به مطلوب خود رسیدم. 
.
شاید ما حبیب خوبی برای او نبودیم.
حتی اگر کمترین های این واقعه ی بزرگ را درک کرده بودیم، ماهم تصدیق می کردیم:
"اگر حسین یکی ازما بود، علم و بیرق اورا ویادبودش را درهر نقطه از زمین برپا می کردیم 
و تمام مردمان را به مسیحیت دعوت می کردیم." (پژوهش گر مسیحی، آنتونیو بارا)
حسینِ حداقلی می تواند یک کشور را نجات دهد چنان که گاندی از او الگو گرفت:
"پیش رفت اسلام، متکی به شمشیر نبوده بلکه با فداکاری والای حسین به دست آمد.
من از حسین یاد گرفتم چطور پیروز شوم در حالی که مظلوم و ستم دیده هستم."
.
کسی که با حبیبیان عالم نشسته است در عالم دوستی، خود را بیمه کرده است،
بیمه ی حـبـیـبـــــ
"دیگران" به یُمن "حبیبِ دیگران" هیچ گاه عذاب این آیه را احساس نخواهند کرد:
یا وَیلَتَی لَیتَنِی لَم اَتَّخِذ فُلاناً خَلیلاً (سوره الفرقان/ آیه 28)
ای وای بر من، کاش فلان(شخص گمراه) را دوست خود انتخاب نکرده بودم!
.
عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد
           ای خواجه درد نیست والّا طبیب هست  
                                          والّا حـبـیـبــــــــ هست ...
.
رفاقت ها کـــاش رنگ کربلا داشته باشد
کـــاش همه حبیب باشند، رفـیــق !!!
.
امام خامنه ای:
هیچ کس با شهدای کربلا، قابل مقایسه نیست.
نه امروز، نه دیروز، نه از اول اسلام و نه تا انت زمانی که خدای متعال 
بداند و بخواهد. آن شهدا ممتازند؛ 
و نظیری دیگر برای علی اکبر و حبیب بن مظاهر نمی شود پیدا کرد.
.
.
.
"برگرفته از کتاب رفاقت به سبک حبیب" 
عـــطـش ...
۲۵ مهر ۹۳ ، ۱۵:۵۰

رفاقت به سبک حبیب «13»

حبیب دیگران ...
حبیب هنوز درس رفاقت می دهد، کلاس همیشگی او دایر است.
حبیب تمام نشدنی است؛ تا حسین، حسین است، حبیب هم حبیب است.
این را باید از زوار حبیب پرسید که ملتمسانه به او می گویند:
"یا حبیب! سجِّل سجِّل زوارک!" حبیب! اسم زوارت را بنویس!
حبیب هنوز در عالم رفاقت سنگ تمام می گذارد
برای کسانی که او را رفیق خود می دانند.
کافی است دست رفاقت به او بدهی، آن وقت حبیب هم تو را به حبیبش،
حسین علیه السلام خواهد رساند.
.
تنها حسین است که دوستی اش فزاینده است.
فزاینده از جنس خیر کثیر، از جنس کوثر.
او فرزند کوثر است.
رقیب را بد نمی داند ...
هر عشقی، هر دوستی و هر محبتی غیور است، تاب رفیق ندارد
جز عشق حسین! 
که دائم به دنبال دوستان بیشتر برای جمع دوستانش می گردد.
مثل حبیب!
حبیب به دنبال حبیب دیگر می رود تا بشود حبیبِ حبیب!
و حبیب، خودش به حبیبی وصل است که جان دو عالم به فدایش.
حبیب واصل آستان حبیب کربلا _ حسین علیه السلام _ است
و هرکه را حبیبش، حبیب شود، می رساند، وصل می کند به حسین
شاید برای همین قبر کوچک و قشنگش سرِ راه زوار حسین است، 
سرِ کوچه ی عشق.
.
.
.
ادامه دارد ........
"برگرفته از کتاب رفاقت به سبک حبیب"

عـــطـش ...
۱۸ مهر ۹۳ ، ۲۳:۲۲

رفاقت به سبک حبیب «12»

سوره فصلت
محبت و ولایت، جان همه ی دوستی هاست و برآن عهد آغازین بودن و 
استمرار محبت و دوستی لازمه ی آن است و شرط بقا و برتر از بقا،
شرط وفای برعهد نخست است؛ خاصه آن جا که این داستان به آل الله برسد.
رساندن "قالوا ربُّنا اللهُ" به فراز "ثُمَّ استَقاموا" کاری کربلایی است
و الا در غدیر بودند آن ها که تنها "یاعلی گفتند و عشق آغاز شد" 
ولی این عشق، آن ها را به کربلا نرساند:
اِنَّ الّذینَ قالُوا رَبُّنا الله ثمَّ استَقَامُوا تَتَنَزّلُ عَلَیهِمُ المَلائِکَةُ اَلّا تَخافوا وَلاتَحزَنوا
وَاَبشِروا بِالجَنّةِ اَلّتی کُنتُم توعَدونَ (آیه 30)
به یقین کسانی که گفتند:«پروردگار ما خداوند یگانه است!» سپس استقامت 
کردند، فرشتگان برآنان نازل می شوند که:«نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد
برشما به آن بهشتی که به شما وعده داده شده است!»
زلال غدیر را به کربلا رساندن دستاورد عمر هشتادساله ی حبیب است
و نماد استقامت براین قول حق.
.
سوره احقاف
راز عاشورایی شدن و درس بزرگ دوستی در این وادی شگفت، 
اتصال ابتدای آیه به امتداد آن است:
"...قالوا ربنا الله" را بلافاصله با "ثمّ استقاموا" خواندن و عمل کردن!
از اول رفاقت با علی و آلش بودن و تا آخر هم ماندن.
مانندحبیب هشتادسال بااین خانواده بودن واستمرار دوستی خویش را نشان دادن.
حبیب مصداق "قالوا ربنا الله" در غدیر بود، به پای حرفی خدایی
و رساندن آن به "ثمّ استقاموا" در کربلا.
اِنَّ الّذینَ قالوا رَبُّنا الله ثُمَّ استَقامُوا فَلا خَوفٌ عَلَیهِم وَلاهُم یَحزَنونَ (آیه 13)
کسانی که گفتند:«پروردگار ما الله است»، سپس استقامت کردند،
نه ترسی برای آنان است و نه اندوهگین می شوند.
آیات را کامل و مجموعه وار دیدن ...
صدر و ذیل آیات را باهم خواندن و نیز باهم عمل نمودن ...
"قالوا ربّنا الله" را با "ثمّ استقاموا" دیدن،
آن چه عده ی زیادی آن زمان این گونه ندیدند و از نسل شان امروز هم زیاد است!
"لِیَتَفَقّهوا فِی الدّینِ" را با "وَلِینذِرُوا قَومَهُم اِذا رَجَعوا اِلَیهِم" درک کردن،
آیات را منظومه وار دیدن،
همه و همه فضل حبیب است و دین شناسی او.
برای همین در مطلع نامه ی محبوب به حبیب، این صفت را به او هدیه دادند:
«من الحسین بن علی بن ابی طالب الی الرجل الفقیه حبیب بن مظاهر ...»
همین فهم کامل او از قرآن، او را لایق وصف "فقیه" از جانب امام کرده است.
و آن ها که این چنین حبیب وار زندگی می کنند، 
در صحرای عطشِ کربلا جرعه نوش می شوند.
جرعه نوش معرفت حسین و نهایتا جرعه نوش جدّ او،
آن چنان که فرزندش علی اکبر علیه السلام را به آن مژده داد:
یا بُنَیَّ قاتِل قَلیلاً فَما أسرَعَ ما تَلقَی جَدَّکَ مُحَمّداً صلی الله علیه وآله فَیَسقِیَکَ
بِکَأسِهِ الأوفَی شَربَةً لا تَظمَأُ بَعدَها أَبَدا (اللهوف علی قتلی الطفوف / ص 113)
... چقدر نزدیک است که با جدّت محمّد صلی الله علیه وآله دیدار کنی،
او با کاسه ای پرازآب، تورا سیراب خواهدکرد که پس ازآن هرگز تشنگی وجود ندارد. 
.
وَ أن لَو استَقاموا عَلی الطّریقَةِ لَأَسقَیناهُم مَاءً غَدَقاً (سوره الجن / آیه 16)
و اینکه اگر آن ها [=جن و انس] در راه (ایمان) استقامت ورزند، 
با آب فراوان سیرابشان می کنیم!
.
.
.
ادامه دارد ..........
"برگرفته از کتاب رفاقت به سبک حبیب"
عـــطـش ...
۰۶ مهر ۹۳ ، ۱۳:۳۱

رفاقت به سبک حبیب «11»

نامه امام حسین علیه السلام به حبیب بن مظاهر:
"من الحسین بن ابی طالب الی الرجل الفقیه حبیب بن مظاهر
اما بعد: یاحبیب، فانت تعلم قرابتنا من رسول الله صلی الله علیه و آله 
و انت اعرف بنا من غیرک، و انت ذوشیمه و غیره فلا تبخل علینا بنفسک،
یجازیک جدّی رسول الله صلی الله علیه و آله یوم القیامه"
"از حسین بن علی به مرد فقیه، حبیب بن مظاهر. ای حبیب!
قرابت ما را با پیامبر صلی الله علیه و آله میدانی و تو بهتر از دیگران ما را می شناسی
و شخص آزادمرد و غیرتمندی هستی. از جان خود بر ما مضایقه مکن،
رسول خدا صلی الله علیه و آله در قیامت پاداش آن را به تو خواهد داد."
.
این نامه را وقتی حضرت نوشتند که از شهادت "مسلم بن عقیل" آگاه شدند،
لذا دوازده پرچم را برافراشتند و هر پرچم را به دست یک نفر از اصحاب دادند
تا یک پرچم باقی ماند. بعضی گفتند این را به ما بسپارید ...
حضرت علیه السلام فرمودند: خداوند به شما جزای خیر بدهد،
صاحب این پرچم خواهد آمد. آن گاه این نامه را برای "حبیب" نوشتند ...
.
چون در این نامه کلمه "فقیه" آمده، لازم است معنای "فقیه" توضیح داده شود.
قرآن کریم می فرماید: فَلولَا نَفَر مِن کُلِّ فِرقَةٍ مِنهُم طائِفَةٌ لِیتَفَقَّهوا فِی الدّینِ 
وَ لِینذِروا قومَهُم اِذا رَجَعوا اِلَیهِم لَعَلّهُم یَحذَرون (توبه / 122)
آیه ی شریفه دربین آیات جهاد آمده است؛ یعنی مساله تفقه و تعلم احکام دینی،
آن قدر مهم است که همه نباید رهسپار میدان جنگ شوند؛
بلکه جمعی هم باید عازم میدان های فرهنگی شوند
و مرزبان دین و اعتقادات مردم باشند.
.
اما ادامه و امتداد این آیه در زندگی حبیب فصلی ممتاز است.
گذر از فراز اول آیه به فراز بعد، شاهکار حبیب است در تابلوی کربلا:
از "لِیتَفَقَّهوا فِی الدّینِ" تا "وَلِینذِروا قَومَهُم اِذا رَجَعوا اِلَیهِم"
از "تفقه" در حسین علیه السلام تا رجعت به قوم و قبیله برای جمع کردن
عاشق و حبیب برای محبوب عالم «حسین» 
از آمدن به کربلا به هوای تفقه در دین _که جز حسین نیست_ تا تبلیغ عشق حسین.
بنوش و بنوشان! چون حبیب.
.
.
.
ادامه دارد .........
"برگرفته از کتاب رفاقت به سبک حبیب"
    
عـــطـش ...
۲۱ شهریور ۹۳ ، ۲۳:۰۶

رفاقت به سبک حبیب «10»

سوره هود 
قصه ی هجرت حبـیـب، قصه ی سوره ی هـود است
و فراز پیری آفرین آن "شیبتنی سوره الهود" است.
و چه شگفت که حبیب هم پیر کربلاست.
در آن دم که راه به حسین رسیدن یافته شود، تنها مرو
به حسین رسیدن استقامت می خواهد اما "فَاستَقِم کَما اُمِرتَ" راز پیر شدن پیامبر
در این سوره نیست، که این فراز را در سوره ی شوری هم دیده ایم.
راز پیر شدن در "وَ مَن تابَ مَعَکَ" است.
اما چگونه؟
تو که خود اهل استقامتی، برخیز!
این کار آن چنان سخت نیست.
اما همراهان و رفقا (وَ مَن تابَ مَعَکَ) را هم با استقامت آشنا کردن،
این دشوار است، این!
و این راز عاشوراییان است، سرالاسرار بزرگ کربلا.
به حسین رسیدنِ حبیب تنها نیست.
با رفقایی است چون مسلم بن عوسجه.
فَاستَقِم کَما اُمِرتَ وَ مَن تابَ مَعَکَ وَلا تَطغَوا اِنَّهُ بِمَا تَعمَلُونَ بَصیرٌ (سوره هود/ آیه 112)
پس همان گونه که فرمان یافته ای، استقامت کن؛ و همچنین کسانی که با تو
به سوی خدا آمده اند(باید استقامت کنند) و طغیان نکنید،
که خداوند آن چه را انجام می دهید، می بیند!
بین همه رفاقت ها، رفاقت به سبک حبیب!
.
سوره توبه
به کربلا رسیدن لذت خود را دارد، لذت همراهی با حسین علیه السلام.
لذت هم جواری با او، لذتی از جنس هم نفسی.
اما لذت بالاتر جدا شدن است از این لذت برای کسب لذتی دیگر.
آشنایی دوستان با این لذت!
همان که قرآن پرده از رازش بر می دارد:
وَماکانَ المُؤمنونَ لِینفِروا کافَّةً فَلولا نَفَر مِن کُلِّ فِرقَةٍ مِنهُم طائِفَةٌ لِیَتَفَقّهوا فی الدّینِ
(سوره توبه/آیه122)
شایسته نیست مؤمنان همگی (به سوی میدان جهاد) کوچ کنند؛ 
چرا از هر گروهی از آنان، طائفه ای کوچ نمی کند (وطائفه ای در مدینه بماند)
تا در دین (ومعارف و احکام اسلام) آگاهی یابند.
اما اصل لذت، لذت آشنا کردن دوستان است با این لذت:
وَ لِیُنذِروا قَومَهُم اذا رَجَعوا الیهِم لَعَلّهُم یَحذَرون (توبه/122)
و به هنگام بازگشت به سوی قوم خود، آنها را بیم دهند؟!
شاید(از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند و خودداری کنند!
.
.
.
ادامه دارد ...........
"برگرفته از کتاب رفاقت به سبک حبیب"
عـــطـش ...
۱۷ شهریور ۹۳ ، ۱۷:۱۴

رفاقت به سبک حبیب «9»

حبیبِ قرآن 
حبیب در کربلا نماد "انس با قرآن" است، تا آنجا که:
لمّا قُتِلَ حبیب بانَ الانکسار فی وجه الحسین و قالَ
لله درک یا حبیب! لَقد کُنتَ فاضِلاً تَختِمُ القرآنَ فی لیلة واحِدَة!
هنگامی که حبیب شهید شد، در چهره امام حسین علیه السلام شکستگی
نمایان گشت و فرمود: حبیب! خدا تو را پاداش نیک دهد، تو مرد دانشمند و فاضلی 
بودی و در یک شب یک ختم قرآن می نمودی!
این جمله ی امام به پای فضل و فهم حبیب از دین بود، 
برای همین در نامه ای که برایش فرستاد اورا "فقیه" خطاب کردند:
بسم الله الرحمن الرحیم
مِنَ الحُسینِ بنِ علی اِلیَ الرَّجُل"الفَقیه"حبیبِ بنِ مظاهرِ الاَسَدی
.
این بار از منظر رفاقت، پای درس قرآن حبیب می نشینیم
و سراغ از آیاتی خواهیم گرفت که او در کربلا در وادی رفاقت به آن ها عمل کرد
و خود ترجمه ی عینی آن آیات شد.
آیاتی که حبیب در کربلا در بحث دوستی از آن ها بهره برد 
و آن ها را برای اهل کربلا ترجمه کرد:
.
سوره ی عصر
جان رفاقت، قصه ی "تواصی" است، به اشارت سوره عصر.
تو دیگران را تواصی کن و دیگران تو را.
وَ تَواصَوا بِالحَقِّ وَ تَواصَوا بِالصَّبرِ (آیه 3)
و یکدیگر را به حق سفارش کرده و یکدیگر را به شکیبایی و استقامت توصیه نموده اند!
آخرین دم هم موعظه شنیدن و دیگران را موعظه کردن:
تواصی به حقیقتی چون حسین علیه السلام
و تواصی به صبر کردن بر یاری او تا آخرین دم.
...
بالای سر مسلم آمد به همراه اربابش حسین
"مسلم! حبیب را نصیحت کن!"
"اوصیک بهذا الرجل"، یعنی حسین؛ این مرد را رها مکن.
بر تو باد یاری حسین!
"تواصی"یعنی همین ...
وَ "تواصوا" بالحق
وَ "تواصوا" بالصبر
و یکدیگر را به حق سفارش کردن و یکدیگر را به شکیبایی و استقامت توصیه نمودن.
...
مصداق "تواصی" در عالم رفاقت _آن هم تا پای جان_ در کربلای حسین است
با جلوه گری حبیب!
رفاقت و شئون آن را باید از کربلا آموخت.
...
سوره ی عصر به ما نشان داد که "ایمان" و "عمل صالح" 
به تنهایی کافی نیست. ارکان رهایی از خسران چهار تا است
که دوتای آن ایمان و عمل صالح است: الّذین آمنوا و عملوا الصّالحات
و دوتای دیگر از جنس "تواصی" است: و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر
سوره ی عصر برای همین نازل شد
و حبیب، بزرگ مفسر سوره ی عصر است در مصحف کربلا.
.
.
.
ادامه دارد ........
"برگرفته از کتاب رفاقت به سبک حبیب" 
عـــطـش ...
۰۷ شهریور ۹۳ ، ۱۵:۴۶

رفاقت به سبک حبیب «8»

جز حسین چه کسی می تواند همه را این قدر به هم مهربان کند.
نام او رمز همه ی دوستی هاست.
الحسینُ یَجمَعُنا: تنها اوست که می تواند همه سلیقه ها را به هم نزدیک کند.
عامل اشتراک هر ره گذری حسین است.
و حبیب ریش سفید این راه است.
تنها حسین علیه السلام است که دوستی اش فزاینده است. 
فزاینده از جنس خیر کثیر؛ او فرزند کوثر است.
رقیب را بد نمی داند ...
هر عشقی، هر دوستی غیور است، تاب رقیب ندارد، جز عشق حسین!
که دائم به دنبال دوستان بیشتر برای جمع دوستانش می گردد.
مثل حبیب!
.
جواب رفیق را هرطور شده باید داد.
به هر سختی و با هر حالتی.
حتی اگر با زبان نتوان جواب داد، لااقل باید دستی تکان داد.
حتی اگر پیکرت تکه تکه شده باشد ...
وقتی محبوبت حسین صدایت می زند _ در اوج تنهایی _ مسلم! هانی! حبیب!
باید جواب دهی.
بدن ها شروع به حرکت کرد.
تکان خورد ..... لبیک!
.
ولایت و امامتش به جای خود،
که حتی اگر تنها و تنها از بُعد دوستی به یک محبوب این حماسه را ببینی
دست پر، باز خواهی گشت.
هرچند دوستی به نسبت امامت و ولایت حسین کم ترین چیز باشد، اما ...
کم ترین مقدار اینجا، انسان را بی نیاز می کند و آن کم را نباید کم شمرد.
قلیل منک یکفینی ولکن
قلیلک لا یقال له قلیل
کم ترین عنایت تو مرا بس است، ولی کم ترین عنایت تو را نتوان "کم" نام نهاد.
.
.
.
ادامه دارد ..........
"برگرفته از کتاب رفاقت به سبک حبیب"
 
عـــطـش ...
۳۱ مرداد ۹۳ ، ۱۲:۵۹

رفاقت به سبک حبیب «7»

هرکس با حسین علیه السلام رفیق شد، نفسش مثل حبیب شد.
هرچه انس بیشتر، نفس او هم بیشتر.
و همه ی این ها اثر هم نفسی با حسین است.
و حبیب که یک عمر هفتاد هشتاد ساله هم نفس حسین است با یک نفس،
مس وجود را طلا خواهد کرد
که همه از اکسیر نفس حسین است.
هم نفسی، رفاقت، دوستی با حسین از حبیب، حبیب ساخته است.
و در کربلا نه حبیب که خاک هم این راز را در سینه دارد.
خاک بی ارزش و پست به یمن نگاه امام حسین علیه السلام تربت اعلی میشود:
خـاک کـربلا
خاک با نفس حسین فیض می برد،
خاک سر راه
خاک باد آورده
خادمان دیرینه و همیشگی که جای خود دارند:
"چو هرخاکی که باد آورد فیضی بُرد از اِنعامت
               زحال بنده یادآور که خدمت کار دیرینم ..."
.
چه داستان جامعی است داستان کربلا!
هیچ گاه در هیچ موضوعی دست انسان را خالی نمی گذارد،
هیچ وقت انسان را در مسائل زندگی تنها نمی گذارد،
حتی در "داستان دوستی و رفاقت" 
روایت شب عاشورای حبیب ضرب المثل شد در کربلا و بین اصحاب عاشورا ...
رفیقی که در تنهایی رها می کند که رفیق نیست.
رفاقت یعنی هم دلی ...
.
در پای دوستی این گونه بودن، مختص حبیب است:
صف نماز ظهر عاشورا برپا شد ... آن چنان که دانی.
و زهیربن قین و سعیدبن عبدالله محافظ جان امام علیه السلام در نماز شدند.
اما در این میانه یکی فریاد زد: نمازتان قبول نیست ......
فریاد نحس حصین بن نمیر بود.
حبیب بی تاب شد ...
"نماز همه قبول باشد ولی نماز پسر دختر رسول خدا قبول نباشد ...؟"
حبیب بی تاب تر شد ...
شمشیر کشید و وارد میدان شد و پای همین رفاقت کشته شد،
رفاقت پای محبوبش حسین علیه السلام
همه "محافظ تَنی امام" شدند.
زهیربن قین و سعیدبن عبدالله حنفی
اما حبیب "محافظ فرهنگی نماز امام" شد،
حافظِ فرهنگِ ظهر عاشورا.
.
.
.
ادامه دارد .........
"برگرفته از کتاب رفاقت به سبک حبیب"
عـــطـش ...
۲۹ مرداد ۹۳ ، ۰۱:۲۰

رفاقت به سبک حبیب «6»

حبیبِ حسین
اگر کسی حبیب حسین شد، مگر دیگر رهایش می کنند؟
یک قدم حبیب را بچش تا همیشه مشتاق طعم حبیب شوی.
یک لحظه با حسین بودن کیمیا می کند، چه برسد که هشتاد سال با حسین باشی.
و البته حسین هم در عالم رفاقت غوغاست.
گفتند حسین علیه السلام برای حبیب شکسته شد.
حسین برای پیرغلامانش پیر می شود،
همانطور که پیرغلامانش به پای او پیر می شوند و برای او شکسته.
وقتی حبیب کشته شد،"بانَ الانکسارُ فی وجه الحسین".
رفاقت به سبک حبیب حسین و حسین حبیب!
.
دید امام علیه السلام تنهاست، تنها رفیق همیشگی اش.
یک جمله برایش نوشته بود: بیا!
مولا نوشته بود بیا ای حبیب ما
تنها همین، چقدر پیامش غریب بود ...
آمد تا رفیقش تنها نباشد. برای همین به او می گویند: حبیب.
یا نعم الحبیب!
.
آن کس که معصیت و نافرمانی خدای را می کند، خدای را نشناخته،
و این دو بیت را خواند:
خدا را معصیت کنی و اظهار محبّت او نمایی؟!
به جانت قسم که این در میان کارها بسی عجیب است!
اگر دوستی ات صادقانه می بود اطاعتش می کردی
که بی شک فرد مُحبّ مطیع و فرمان بردار محبوب است!
اَباعَبداللهِ الصَّادِقَ علیه السلام یَقولُ ما اَحَبَّ اللهَ عَزَّوجلَّ مَن عَصاهُ ثُمَّ تَمَثَّلَ فَقالَ:
تَعصِی الإلَهَ وَ أنتَ تُظهِرُ حُبَّهُ
هذا مُحالُ فی الفِعالِ بَدیعُ
لَو کانَ حُبُّکَ صادقاً لأطعتَهُ
إنَّ المُحِبَّ لِمَن یُحِبُّ مُطیع
.
.
.
ادامه دارد ............
"برگرفته از کتاب رفاقت به سبک حبیب"

عـــطـش ...
۲۵ مرداد ۹۳ ، ۲۳:۴۱

رفاقت به سبک حبیب «5»

به کربلا رسیدن لذت خود را دارد، لذت همراهی با حسین علیه السلام.
لذت هم جواری با او، لذتی از جنس هم نفسی.
اما لذت بالاتر جدا شدن است از این لذت برای کسب لذتی دیگر.
آشنایی دوستان با این لذت!
همان که قرآن پرده از رازش بر می دارد:
وَماکانَ المُؤمنونَ لِینفِروا کافَّةً فَلولا نَفَر مِن کُلِّ فِرقَةٍ مِنهُم طائِفَةٌ لِیَتَفَقّهوا فی الدّینِ
(سوره توبه/آیه122)
شایسته نیست مؤمنان همگی (به سوی میدان جهاد) کوچ کنند؛ 
چرا از هر گروهی از آنان، طائفه ای کوچ نمی کند (وطائفه ای در مدینه بماند)
تا در دین (ومعارف و احکام اسلام) آگاهی یابند.
اما اصل لذت، لذت آشنا کردن دوستان است با این لذت:
وَ لِیُنذِروا قَومَهُم اذا رَجَعوا الیهِم لَعَلّهُم یَحذَرون (توبه/122)
و به هنگام بازگشت به سوی قوم خود، آنها را بیم دهند؟!
شاید(از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند و خودداری کنند!
.
قصه ی حبیب به سمت قبیله اش، در همان آشنایی دوستان بود
از لذت همراهی با حسین.
حبیب نزد امام علیه السلام آمد و عرض کرد: ای فرزند رسول خدا!
در نزدیکی ما قبیله ای از بنی اسد است. به من اجازه می فرمایی نزد
آنان رفته و آنان را به یاری تو فراخوانم؟ امید است خدا آنان را یاور تو کند.
امام علیه السلام فرمود:"ای حبیب! من به تو اذن دادم"
حبیب به صورت ناشناس در تاریکی شب نزد آنان رفت و .......
کار شب هفتم حبیب ترجمان عملی همان آیه بود.
چنان که خود می فرمود:"بهترین ارمغانی را که نماینده ای برای مردم خود 
می آورد، برای شما آورده ام.
آمده ام شما را به یاری فرزند دختر پیامبرتان فراخوانم"
هدیه ای از جنس یاری.
به حقیقت در عالم حب و محبت، حبیب یکه تاز است.
.
بعضی دوستی ها انسان را بیچاره می کند.
حبیب که سهل است، هرکس دیگر را هم بود این طور بیچاره می کرد.
با رفقایش به حسین علیه السلام پیوست.
اما باز دلش آرام نشد. بازهم سراغ دوستانی می گشت برای حبیبش حسین.
90 نفر دیگر قبیله ی خود را هم شیدای حسین کرد و آورد.
اما حیف که نشد .....
حسین راز همه دوستی ها و نخ تسبیح رفاقت هاست.
هرجا نام اوست حرکتی از این جنس را می توان دید.
اشتیاقی به نام رفاقت؛ رفاقت به سبک حبیب.
.
.
.
ادامه دارد ...........
"برگرفته از کتاب رفاقت به سبک حبیب" 
     
عـــطـش ...
۲۲ مرداد ۹۳ ، ۱۲:۲۰

رفاقت به سبک حبیب «4»

حبیبِ اصحاب
از اصحاب سوال کرد: چرا آمدید کربلا؟
جواب دادند: اتینا لننصر غریب فاطمه.
داستان رفع غربت بود از غریب فاطمه.
رفاقت ها کاش رنگ کربلا داشته باشد.
کاش همه حبیب باشند، رفیق!
آمدند تا حبیب کربلا _حسین علیه السلام _ غریب نباشد.
هفتاد و دو حبیب به پای یک حبیب،
همه جمع شدند تا حبیب دو عالم غریب نماند.
.
حبیبِ قبیله
تک خوری ممنوع!
همه جا رفقا را به یاد داشته باش، حتی در به حسین رسیدن.
بنوش و بنوشان! برس و برسان!
به یاد شب هفتم محرم حبیب که از کربلا خارج می شود.
این جا سفر بازگشت از وحدت به کثرت است، سفر سوم.
من الحق الی الخلق، داستان آبشار و فواره!
فرجام ما "سیر من الحق الی الخلق" است.
برگشتن فواره ها را ننگ نشمارید.
به سمت رفقا رفتن تا دیگران را هم با هدیه ای آشنا کند،
هدیه ای از جنس یاری و همراهی، همراهی با حسین.
.
.
.
 ادامه دارد .........
"بر گرفته از کتاب رفاقت به سبک حبیب"
عـــطـش ...
۱۷ مرداد ۹۳ ، ۱۳:۲۵

رفاقت به سبک حبیب «3»

حبیبِ مسلم
به کربلا رفتن با رفیق صفا دارد!
الرّفیق ثُمّ الطّریق ...
از خانه بیرون آمد تا راه فرار از کوفه را به دست آورد.
دید بازار آهنگران بسی رواج دارد. لشکر ابن زیاد سرهای نیزه تیز می کنند
و تیرهای خود را به زهر آب می دهند و شمشیرهای خود را صیقل می نمایند،
به مسلم بن عوسجه برخورد که حنا می خرید.
خبر ورود امام علیه السلام را در زمین کربلا به او داد. هردو مهیای فرار شدند ...
(فرسان الهیجا، ج1، ص90 / معالی السبطین، ج1، ص228)
و این گونه حبیب و مسلم کربلایی شدند، به برکت رفاقتشان.
وَ حَسُنَ اولئِکَ رَفیقاً (سوره نساء/ آیه 69)
.
جان و اساس رفاقت، قصه ی "تواصی" است، به اشارت سوره عصر.
تو دیگران را تواصی کن و دیگران تو را.
وَتَواصَوا بالحَقِّ وَ تَواصَوا بالصَّبرِ.
ویکدیگر رابه حق سفارش کرده ویکدیگر رابه شکیبایی واستقامت توصیه نموده اند!
.
آخرین دم هم موعظه شنیدن و دیگران را موعظه کردن.
بالای سر مسلم آمد به همراه اربابش حسین علیه السلام.
«مسلم! حبیب را نصیحت کن!»
«اوصیک بهذا الرجل»، یعنی حسین ...
این مرد را رها مکن. برتو باد یاری حسین!
هم برای خود توشه ای گرفت هم مسلم.
.
رفاقت را هم باید از کربلا آموخت.
هنوز هم رفاقت حبیب پابرجاست. چیزی از حبیب کم نشده است.
محکم و استوار ابتدای کوی حسین ایستاده است، در راه رفاقت.
او رفیق "نیمه راه" نیست، "تمام راه" با حسین است.
حتی در راه زوارش ... تمام راه با زوار حسین بودن مرام حبیب است.
این عمل به وصیت مسلم بود؛ اوصیک بهذا الرجل.
و او هنوز هم این نصیحت رفیقش را عمل می کند.
و در امتثال نصیحت رفیقش در عالم رفاقت می کوشد.
برای همین به او می گویند: حبـیـب، یعنی رفـیـق.
یا حبیب من لا حبیب له!
.
.
.
ادامه دارد .......... 
"بر گرفته از کتاب رفاقت به سبک حبیب"

عـــطـش ...
۱۵ مرداد ۹۳ ، ۱۲:۴۷

رفاقت به سبک حبیب «2»

اگر قرآن بهترین "قانون" است، کربلا بهترین "اجرا" است، بهترین اجرای قرآن.
با زمین کربلا آیات آسمانی را بهتر می شود به تماشا نشست،
حتی اجرای آیات دوستی و رفاقت را:
الأخِلاءُ یومَئذٍ بَعضُهُم لِبَعضٍ عَدُوُّ الّا المُتَّقینَ (سوره الزخرف/آیه 67)
دوستان در آن روز دشمن یکدیگرند، مگر پرهیزگاران!
حبیبِ میثم، حبیبِ مسلم، حبیبِ قبیله، حبیبِ اصحاب، حبیبِ حسین و ...
.
حبـیـب مـیـثـم
خوشا به حال میثم که رفیقی چون حبیب دارد!
خوشا به حال حبیب که رفیقی چون میثم دارد!
میثم راوی عشقِ مولایش علی علیه السلام بر فراز درختی که مقتلش شد.
و حبیب راوی عشقِ اربابش حسین علیه السلام در صحنه کربلا.

خوشا برآنها که فصل مشترک دوستی شان 
محبت امیرالمؤنین علیه السلام است!

حبیب! به ما یاد بده راه و رسم دوستی را!
به ماهم رفقایی آسمانی نشان بده!
رفقایی به رنگ مسلم بن عوسجه، میثم تمار و ...
اما راز آن رفاقت این است که تا خود حبیب نشوی و به مقام حبیب نرسی 
تو را به رفقایی مانند رفقای حبیب راهی نیست.
باید حبیب شد، آن گاه چشم انتظار میثم و مسلم نشست.
قدمی در راه حبیب شدن بگذار !!!
مسلم بن عوسجه و میثم تمار که سهل است،
برای تو رفقایی چون حسین علیه السلام بر می گزینیم.
تو حیبیب حسین علیه السلام می شوی و حسین حبیب تو!
وَ حَسُنَ اولئکَ رَفیقاً (سوره نساء/آیه 69)
و آنها رفیق های خوبی هستند!
.
.
.
ادامه دارد ......
"بر گرفته از کتاب رفاقت به سبک حبیب"
عـــطـش ...
۱۲ مرداد ۹۳ ، ۲۲:۲۹

رفاقت به سبک حبیب «1»

اگر کربلا دارالشفاست باید دردها را به کربلا برد تا شفا گرفت،
باید اهل درد شد و درد را شناخت تا درمان گرفت،
آنجاست که "خوشا دردی که درمانش حسین است" معنا پیدا می کند.
.
دردی که این بار به دارالشفای کربلا عرضه خواهیم کرد "درد رفاقت" است،
امــان از رفاقت های نیمه راه !!!
مشکلی که در دوستی ها و هم نشینی ها دیده ایم،
ولی داروی اهالی کربلا برای این درد چیست؟!
این بار سراغ از حبیب گرفتیم،
او که نامش هم چون مرامش همه و همه رفاقت و دوستی است.
.
.
.
 "برگرفته از کتاب رفاقت به سبک حبیب"
.
بعداز سیر "راه عباس شدن" که الحمدلله مورد توجه دوستان قرار گرفت
ان شاءالله چندوقتی هم با سیر "رفاقت به سبک حبیب" همراه میشیم
التماس دعا
یاعلی
عـــطـش ...