عـ ـ ـ طـ ـ ـ ش

بـر مـشـامـم نـرسـد بـوی حــــــــرم مــیـمــیـرم ...

عـ ـ ـ طـ ـ ـ ش

بـر مـشـامـم نـرسـد بـوی حــــــــرم مــیـمــیـرم ...

درباره بلاگ
عـ ـ ـ طـ ـ ـ ش
پیوندها

۳۱ مطلب با موضوع «شـــــــهـــدا» ثبت شده است

۲۸ اسفند ۹۲ ، ۱۳:۳۷

"شهید عباس زمانی"

"یا حسین ما داریم می آییم"

خیلی بی تابی میکرد، منتظر دستور حمله بود، پشت پیراهنش با خط قرمز نوشته بود:

"یا کربلا ؛ یا شهادت ؛ یاحسین(ع) ما داریم میاییم"

دستور حمله که داده شد زدیم به دل دشمن.خیلی طول نکشیدکه عباس شهیدشد.

اونقدر آتیش دشمن شدید بود که مجبور شدیم عقب نشینی کنیم .

بدن عباس چهل روز زیر آتیش دشمن موند.

روز عاشورا بود که آوردنش ...


راوی: محمد زمانی، همرزم شهید

.

.

.

سلام امشب به نیابت از شهید زمانی

"السلام علیک یا اباعبدالله ..."


عـــطـش ...
۲۲ اسفند ۹۲ ، ۱۴:۰۰

"شهید محمدرضا فراهانی"

"شب های جمعه خدمت آقا اباعبدالله"
شش روز از جنگ گذشته بود که شهید شد. خوابش رو دیدم.
بغلش کردم و گفتم:"سراغ ما رو نمی گیری؟"، چیزی نگفت.
گفتم:"تا نگی اون دنیا چه خبره رهات نمی کنم!"
گفت:"فقط یه مطلب میگم اونم اینکه ما شهدا شب های جمعه میریم خدمت اباعبدالله..."

راوی: حاج علی اکبر مختاران
.
.
.
امشب به نیابت از شهید فراهانی سلام میدهیم ...
"السلام علیک یااباعبدالله ..."
عـــطـش ...
۲۱ اسفند ۹۲ ، ۰۷:۴۵

طلائیه یعنی ...

سلام برتو که هزار کربلا زخم بر بدن داری

سلام برتو که بوی دستان خدا میدهی؛ رگهای دستانت سمت بهشت را نشان میدهد

طلائیه یعنی القارعه,ماالقارعه,وماادراک ماالقارعه

طلائیه یعنی مهدی زین الدین,یعنی همت,جنون,مجنون,خون

طلائیه یعنی حاج حسین خرازی,یعنی قطع دست راست

طلائیه یعنی دویدن به سوی کربلا,یعنی جستجوی مرگ در زیر زمین

طلائیه یعنی ....

عـــطـش ...
۱۷ اسفند ۹۲ ، ۲۳:۴۷

مـیـهـــمـانـی شــهـدا ...

 


گوهر گمشده ی این روزهای شهرمان را که میدانی؟

اخلاص را میگویم!

اینجا پر است از کارهای مخلصانه،

اینجا همیشه کارها خستگی ندارد،

اینجا همیشه کارها روی زمین نمی ماند،

اینجا ...

اینجا میهمانی شهداست .....



سلام

الحمدلله بازهم شهدا دعوت کردند و

ان شاءالله فردا راهی هستم

حلال بـفـرمـایـیـد

یاعلی

عـــطـش ...
۱۷ اسفند ۹۲ ، ۲۱:۵۰

اللهم ارزقنا شهادت ...

عمریه تو قلبِ بیقرار

      معراج الشهدایی دارم ...


    دریافت


عـــطـش ...
۱۷ اسفند ۹۲ ، ۲۱:۴۵

سیم خاردارهای نفس ...

       

عـــطـش ...
۱۶ اسفند ۹۲ ، ۲۳:۵۶

و مگر نه آنکه ...

عـــطـش ...
۱۵ اسفند ۹۲ ، ۰۹:۱۶

"شهید سید محمد شکری"

" ارباً اربا "

خیره شده بود به آسمون .حسابی رفته بود توی لاک خودش .بهش گفتم:"چی شده محمد؟"

انگار که بغض کرده باشه،گفت:"بالا خره نفهمیدم "ارباً اربا" یعنی چه؟

می گن آدم مثل گوشت کوبیده می شه!

یا باید بعد از عملیات کربلای 5 برم کتاب بخونم یا همین جا توی خط بهش برسم..."

توی بهشت زهرا که میخواستند دفنش کنند،دیدم جواب سوالش را گرفته.

با گلوله توپی که خورده بود تو سنگرش...


راوی: همرزم شهید

.

.

.

سلام امشب به نیابت از شهید شکری ...

"السلام علیک یااباعبدالله..."

عـــطـش ...
۰۸ اسفند ۹۲ ، ۱۵:۳۳

"شهید محمدباقر مؤمنی راد"

"چرا این روزها کمتر زیارت عاشورا می خوانی؟ "
قبل اذان صبح بود، با حالت عجیبی از خواب پرید.
گفت: حاجی! خواب دیدم ، قاصد امام حسین بود.
بهم گفت: آقا سلام رساندند و فرمودند:"به زودی به دیدارت خواهم آمد"
یه نامه از طرف آقا به من داد که توش نوشته بود:
"چرا این روزها کمتر زیارت عاشورا می خوانی؟ " 
همینجور که داشت حرف میزد، گریه میکرد. صورتش شده بود خیس اشک.
دیگه تو حال خودش نبود. چند شب بعد هم شهید شد.
امام حسین علیه السلام به عهدش وفا کرد ...

راوی: حاج علی سیفی، همرزم شهید
.
.
.
سلامِ امشب به نیابت از شهید مؤمنی راد ...
السلام علیک یااباعبدالله ...

عـــطـش ...
۰۱ اسفند ۹۲ ، ۲۱:۱۸

"شهید غلامرضا مستوفی(سعید)"

"اسم امام حسین علیه السلام کافیه"

محرم بود،داشتیم وسایل رو برای هیئت فردا میبردیم مسجدکه صدای روضه را ازتوی یک حسینیه 

شنید. راهش رو کج کرد و رفت سمت حسینیه.

بهش گفتم:کجا میری؟گفت:بیابریم عزاداری،اگه بریم مسجد وسایلو بذاریمعزاداری تموم میشه.

رفتیم توی حسینیه. مداح داشت عربی میخوند جمعیت هم سینه میزدند و گریه میکردند.

چند لحظه نگذشته بود که شانه های سعید شروع کرد به تکان خوردن، 

اسم امام حسین که میومد اینطوری میشد. دستش رو گذاشته بود رو پیشونیش

و داشت گریه میکرد. مدتی که گذشت بلند شدیم.

بیرون حسینیه ازش پرسیدم: مگه تو حرفای مداح رو فهمیدی؟ 

گفت:نه؛ خوب داشت از امام حسین میخوند.

اسم امام حسین کافیه تایه عاشق همه اتفاقات وصحنه های کربلا رو به یادبیاره 

و مظلومیت اهل بیت رو حس کنه.


منبع: کتاب شب و شبنم

.

.

.

سلام امشب به نیابت از شهید مستوفی

السلام علیک یا اباعبدالله ...


عـــطـش ...
۲۴ بهمن ۹۲ ، ۱۶:۱۳

"شهید حاج یدالله کلهر"

"زیارت عاشورا"

سفارشش نماز اول وقت بود. بعد از نماز هم کار همیشگی اش خوندن زیارت عاشورا ؛

حتی اگر مهمونی بود یاکار داشت یا موقع غذا بود تا زیارت عاشورا نمی خوند نمیومد.

توی عزای امام حسین علیه السلام سیاه میپوشید و صف اول سینه میزد.

خیلی ها عاشق عزاداریش بودند. وقت نوحه خونی و عزاداری کارشون شده بود 

نشستن کنار حاجی؛ بلکه از حالت های معنویش تاثیر بگیرند.


راوی: خانواده و دوستان شهید

.

.

.

سلام امشب به نیابت از شهید کلهر 

"السلام علیک یا اباعبدالله ..."

 

عـــطـش ...
۱۴ بهمن ۹۲ ، ۲۳:۱۰

"شهید حاج عبدالمهدی مغفوری"

"محو روضه امام حسین علیه السلام"

هر هفته توی خونه روضه داشتیم. وقتی آقا شروع میکرد به خوندن،

تا اسم امام حسین میومد حاجی رو میدیدی که اشکش جاری شده. 

حال عجیبی میشد توی روضه امام حسین، انگار توی عالم دیگه ای سیر میکرد.

یه بار وسط روضه مصطفی رفته بود بشینه روی پاش؛ 

متوجه بچه نشده بود، انگار ندیده بودش.

گریه کنون اومد پیش من و گفت:"بابا منو دوست نداره،هرچی گفتم جوابمو نداد."

روضه که تموم شد گفتم:"حاجی! مصطفی اینطوری میگه."

با تعجب گفت:"خدا شاهده نه من کسی رو دیدم نه صدایی شنیدم."

از بس محو روضه بود ...

 

راوی: همسر شهید

.

.

.

سلام امشب به نیابت از شهید مغفوری ...

"السلام علیک یا اباعبدالله"


عـــطـش ...
۱۰ بهمن ۹۲ ، ۲۳:۱۵

"سردار شهید محمد فرومندی"

"ادب نوکری"

داشتم باهاش حرف می زدم که مداح شروع کرد به خوندن:

السلام علیک یا اباعبدالله

اشک توی چشماش حلقه زد. صورتش رو از من برگردوند. داشت گریه میکرد.

گفت:الان دارن روضه امام حسین رو می خونن، حرفامون باشه برا بعد.


راوی: غلامرضا دلبری

.

.

.

امشب به نیابت ازاین شهید زائر اربابمان میشویم ...

"السلام علیک یا اباعبدالله"

عـــطـش ...
"علم زیارت عاشورا زمین نماند"
مداح خوش صدا نداشتیم. زیارت عاشورای مهدیه لشکر تعطیل شده بود.
حاج قاسم صدام زد وگفت:"پس زیارت عاشوراتون چی شد؟"
قضیه روکه براش گفتم، حرفم رو برید. گفت:"اینم شد دلیل!این حرفا اهمیتی نداره،
اصل اینه که توی جبهه اسلام علم زیارت عاشورا زمین نمونه."دیگه چیزی نگفت.
از اون به بعد هروقت میومد مهدیه، تا میدید معطل مداحیم بلندگو رو برمیداشت و شروع میکرد:
السلام علیک یا اباعبدالله ...

راوی:مهدی صوفی
.
.
.
.
.
ان شاءالله از امشب،هر شب جمعه به نیابت یکی ازشهدا، زائر اربابمان میشویم ...
با یک سلام ...
السلام علیک یا اباعبدالله
عـــطـش ...

"کسانی لیاقت رسیدن به امام را یافته اند که اهل رقابت باشند"

رقابت در شهادت از اولین موضوعاتی است که برای شهدا به ذهن می رسد.

اما شهادت یک نقطه نیست.

اول: اللهم اجعل محیای محیا... است

دوم: مماتی ممات محمد وآل محمد است.

اول رقابت در زندگی است، آن گاه رقابت در شهادت.

دعا کن شهید"باشیم"! نه این که فقط شهید"بشیم"

اصلا تا شهید نباشیم شهید نمی شویم.

شهید که "باشیم" خودش مقدمه می شود تا شهید هم"بشویم"

ان شاءالله...  


"برگرفته از کتاب رفاقت به سبک حبیب"

عـــطـش ...