اولین خصوصیت شمر این بود که می گفت:
شکم از هر چیزی برای من مهم تر است.
شمر "عبدالبطن" بود.
اسیر و بنده ی شکم بود و این اسارت او را بیچاره کرد.
دومین نکته که در شخصیت شمر بود، این بود که:
چشم دیدن پیشرفت هیچ کس را نداشت.
به خاطر همین مسئله، پاشد و آمد کربلا...
شمر آدمی بود که مدام از این و آن می گفت.
روح شقاوت پیشه بعضی ها چقدر کار دستشان می دهد!!!
دل این بار بیشتر می لرزد
زیارت عاشورا دوباره به این فراز می رسد:
"و لعن الله شمرا"
دل های "حسد خیز" هم پای شمر لعن شده اند...
بی جهت نیست که شمر و یزید و ... جهنمی اند!
در همین دنیا هم آتش جهنم آنها پیدا بود.
مگر آتش حسد را در دل هایشان نمی بینی که چگونه شعله ور است؟
حسد، قصه ی قدیمی تاریخ که کامل ترین تبلورش را در کربلا می توان یافت.
اما نه! قدمت این درد بیشتر از این حرف هاست
أَم یَحسُدُونَ النّاسَ عَلَی ما اَتاهُمُ اللهُ مِن فَضلِهِ ...(سوره نساء/آیه54)
چقدر با عاشورا راحت تر می توان رذایل را کنار گذاشت.
این هم از معجزات بزرگ حسینی است:
در زشتی حسادت همین بس که قاتلان و دشمنان امام حسین(علیه السلام) حسود باشند.
دیگر حسود نباش، خب؟!
البته
رذایلی که من و تو انجام می دهیم مارا شمر نمی کند.
اما امان از وقتی که امثال این حسادت ها
به محضر ولی خدایی مثل حسین(علیه السلام) باشد.
حسادت به حسین(علیه السلام)
انسان را می کند شمر...
مواظب باش به چه کسی حسادت می کنی!
ولی رفیق!
اگر حسادت این قدر ظرفیت شمر سازی دارد،
بیا کلا بی خیال هر قلم از این جنس شویم !!!
ادامه دارد ...