۰۷ اسفند ۹۲ ، ۱۷:۰۷
دیوار ...
غم های من ازضربت میخ است به دیوار
آن میخ که پـرهـای تـو را بـسـت به دیوار
آنـکس کـه هـوادار علی بـود چو اسـفند
در آتـش در سـرخ شـد و جست به دیوار
از کـوچه بـه خانه دو قـدم بـوده و مــادر
صدبار دراین فاصله خورده ست به دیوار
این کــوچه درِبـاغ بـهـشت است و بـه ظـاهر
خورده ست چنان کوچه ی بن بست به دیوار
هرچند که آن کوچه و آن خانه دگر نیست
امــا اثـر سـیـلیِ در هــست بـه دیـــوار
با قد خمیده کسی از دور می آید
یک دست به پهلو زده یک دست به دیوار
"مهدی رحیمی"
۹۲/۱۲/۰۷