جـــــانـم حـســن ...
بایـد برای بنـدگی سجده هایمان
یک مسجدی به نام حسن جان درست کرد
اول تو را سرشته و انسان درست کرد
شرح تو را نوشته و قرآن درست کرد
بعداً گِل اضافیتان را افاضه کرد
تا از من خراب مسلمان درست کرد
می خواست رحمتش همه جا را بغل کند
با اشک های چشم تو باران درست کرد
باید برای بندگی سجده هایمان
یک مسجدی به نام حسن جان درست کرد
بالم اگر به درد پریدن نمی خورد
یک سایبان که می شود از آن درست کرد
من زندۀ نسیم مسیحا دم توأم
آدم اگر شدم به خدا آدمِ توأم
تو ابتدای نسل طهورای کوثری
تو رود خانۀ زهرای اطهری
باید علی و فاطمه ای ظرف هم شوند
تا این که آفریده شود چون تو گوهری
کار خداست این که پیمبر پسر نداشت
وقتی توئی نیاز ندارد به دیگری
نسل مطهّر نبوی، نسل دختری ست
با این حساب تو حسن بن پیمبری
گفتند زاده ی اسد الله غالبی
صبح جمل که شد همه دیدند حیدری
می خواستند پیش همه کوچکت کنند
کوری چشم عایشه ها از همه سری
یک روز اشک و گریه برای تو می کند...
...با شصت روز اشک حسینی برابری
ای ارشد تمام پسر های فاطمه
ای اولین حسین سحر های فاطمه
ای آسمان تر از همه، بالاتر از همه!
ای بی کران تر از همه، دریاتر از همه!
تو زودتر به دامن زهرا نشسته ای
پس این توئی تو، بچه زهراتر از همه
ما از تو هیچ وقت نفرما ندیده ایم
ای جملۀ همیشه بفرماتر از همه
ما سال هاست رهگذر کوچۀ توایم
مانند یک فقیر سرِ کوچۀ توایم
امشب اگر نگات هوای قَرَن کند
امید می رود که نگاهی به من کند
زیبنده است بال و پر صد فرشته را
زهرا ببافد و تن تو پیرهن کند
کُشتی بگیر پیش همه با برادرت
شاید کسی بیاید و جانم حسن کند!
بهتر همان که در به در هر گذر شود
بالی که روی بام تو فکر چمن کند
این یا کریم مثل همه قصد کرده است...
...بر روی گنبدی که نداری وطن کند
بعد از تو ای امیر کفن پاره ها کسی
لازم نکرده است تنم را کفن کند
اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ
وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا
یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه