۱۷ مرداد ۹۳ ، ۱۳:۲۵
رفاقت به سبک حبیب «3»
حبیبِ مسلم
به کربلا رفتن با رفیق صفا دارد!
الرّفیق ثُمّ الطّریق ...
از خانه بیرون آمد تا راه فرار از کوفه را به دست آورد.
دید بازار آهنگران بسی رواج دارد. لشکر ابن زیاد سرهای نیزه تیز می کنند
و تیرهای خود را به زهر آب می دهند و شمشیرهای خود را صیقل می نمایند،
به مسلم بن عوسجه برخورد که حنا می خرید.
خبر ورود امام علیه السلام را در زمین کربلا به او داد. هردو مهیای فرار شدند ...
(فرسان الهیجا، ج1، ص90 / معالی السبطین، ج1، ص228)
و این گونه حبیب و مسلم کربلایی شدند، به برکت رفاقتشان.
وَ حَسُنَ اولئِکَ رَفیقاً (سوره نساء/ آیه 69)
.
جان و اساس رفاقت، قصه ی "تواصی" است، به اشارت سوره عصر.
تو دیگران را تواصی کن و دیگران تو را.
وَتَواصَوا بالحَقِّ وَ تَواصَوا بالصَّبرِ.
ویکدیگر رابه حق سفارش کرده ویکدیگر رابه شکیبایی واستقامت توصیه نموده اند!
.
آخرین دم هم موعظه شنیدن و دیگران را موعظه کردن.
بالای سر مسلم آمد به همراه اربابش حسین علیه السلام.
«مسلم! حبیب را نصیحت کن!»
«اوصیک بهذا الرجل»، یعنی حسین ...
این مرد را رها مکن. برتو باد یاری حسین!
هم برای خود توشه ای گرفت هم مسلم.
.
رفاقت را هم باید از کربلا آموخت.
هنوز هم رفاقت حبیب پابرجاست. چیزی از حبیب کم نشده است.
محکم و استوار ابتدای کوی حسین ایستاده است، در راه رفاقت.
او رفیق "نیمه راه" نیست، "تمام راه" با حسین است.
حتی در راه زوارش ... تمام راه با زوار حسین بودن مرام حبیب است.
این عمل به وصیت مسلم بود؛ اوصیک بهذا الرجل.
و او هنوز هم این نصیحت رفیقش را عمل می کند.
و در امتثال نصیحت رفیقش در عالم رفاقت می کوشد.
برای همین به او می گویند: حبـیـب، یعنی رفـیـق.
یا حبیب من لا حبیب له!
.
.
.
ادامه دارد ..........
"بر گرفته از کتاب رفاقت به سبک حبیب"
۹۳/۰۵/۱۷