۲۰ مرداد ۹۳ ، ۱۳:۳۴
عـطــر لـب مـادرم ...
۹۳/۰۵/۲۰
درِ خونت حسین دیگه اسیر شدم
جوونیمو دادم خوب جایی پیر شدم
منو یادت نره لحظه آخرم منو یادت نره عمریه نوکرم
منو یادت نره وقت مردن بیا بالاسرم
اربابم حلالم کن اربابم حلالم کن...
آن کودک استوار را باور کن
لبتشنۀ بیقرار را باور کن
تکلیف عطش برای او حتمی شد
ششماهۀ روزهدار را باور کن
یا علی اصغر...
دســت خودم نبود که گشتــم گدای او
مـن با حسـیـن رابطه ام خانوادگیست!