_ انقلاب زنده است و به همین دلیل دشمن هم دارد،
همچنان که پیروزى انقلاب و ولادت آن با مقاومت دشمنان رو به رو شد، تداوم انقلاب،
بر پا ماندن و اثر بخش شدن آن نیز با دشمن و دشمنیها مواجه است .
_ سربازان انقلاب فقط کسانى نیستند که در هنگام بروز انقلاب حضور داشتند
و مى توانستند سربازى کنند،
جوانهاى مومن و نواندیش و آزاد فکر و پاک دامن امروز ما و نسلهاى بعد هم سربازان انقلابند
چون انقلاب یک حقیقت همیشه جاوید است . انقلاب پرچم عدالت و آزادى و استقلال
و عزت است. انقلاب پرچم اسلام است.
"مقام معظم رهبری"
"ادب نوکری"
داشتم باهاش حرف می زدم که مداح شروع کرد به خوندن:
السلام علیک یا اباعبدالله
اشک توی چشماش حلقه زد. صورتش رو از من برگردوند. داشت گریه میکرد.
گفت:الان دارن روضه امام حسین رو می خونن، حرفامون باشه برا بعد.
راوی: غلامرضا دلبری
.
.
.
امشب به نیابت ازاین شهید زائر اربابمان میشویم ...
"السلام علیک یا اباعبدالله"
دعای خادمان حرم ارباب:
... و وفقنا فی یومنا هذا و لیلتنا هذه و فی جمیع ایامنا
روز و شب ...
دائم باید خود را در این فضا قرار داد
یا لیتنا ... کاش با شما بودیم
آرزوی یاری، آرزوی شیرین وفاداری!
«لایق وصل تو نیستم ولیکن بگذار
زندگی چند صباحی به خیالت بکنم»
حتی اگر گفتند برو ...
.
.
امام به یاران نزدیکش فرمود بروید اما یارانش همگی وفای خود را اعلام کردند.
از نافع و جون و حبیب بپرس...
شاید ابوحمزه دست مارا بگیرد:
فبعزتک یا سیدی لونهرتنی ما برحت من بابک ...
به عزتت سوگند اگر برانیم من هرگز از در خانه ات بر نخیزم.
هرطور شده باید بمانی حتی اگر خودش بگوید: برو!
بگی بسوز، میسوزم
بگی بمیر، میمیرم
اما اگه یه روزی بگی برو، نمیرم ...
از در خانه ی تو جای دیگری ندارم.
وفای به تو را از اصحابت آموختم: وفا به رنگ کربلا
اما چگونه باوفا بودن را خودت به من بهتر بفهمان.
"برگرفته از کتاب وفا به رنگ کربلا"
سه شنبه، بغـض کبـودی است بیکس و آرام کـه می بـرد غـــم خـود را به خـلـوتی ناکـام
سه شنبه، بغـض فـروخـورده ای که در جمعه بـدل شـده ست به اشکی بهانه گیر و مدام
سه شنبه، کودکیِ جمعه های دلتنگی ست تـمـــام قـدمت یک زخـم و درد یک سـرسام
هـمـیـشه ســایـه ی یـک انـتـظار جـانـفـرسـا فـــتـاده بـر سـر ایــن روزهــای نــافـــــــرجـام
سرِسه شنبه غمی روی زانوی جمعه است وصبر جمعه ی بی خانمان شده ست تمام
کـجـاست چـاره ی ایـن هـفتـه های درمانده؟ کــــجـاست آخـر ایـن انـتـظار بـی انــجــــام؟
"سودابه مهیجی"
لطف تو بود محضر قرآن نشسته ایم
ما هم کنار بوذر و سلمان نشسته ایم
ما ازتو همین حال وصل را میخواهیم.
مزد خادم همان کنار ارباب بودن است.
مزد خادم همین یک دعای امام در حقش بس:
"اللهم بیّض وجهه و طیّب ریحه و احشره مع الابرار و عرّف بینه و بین محمّدوآل محمّد"
یک عمر دنبال "آمین" همین دعای امام باشیم می ارزد.
کسی که حسین را درک کرده باشد مزدش را کمتر از حسین نمی خواهد.
آن هم نه از دست هرکسی، فقط از دست خود حسین!
«به گدای تو اگر هر دو جهان را بخشند
رد کند، غیر تورا از تو تمنا نکند ...»
همین که از نام و رسم ارباب برایش خرج شده و زیر چتر امام آمده بالاترین مزد است.
شده خادمِ خادم امام.
همین اضافه شدن هزینه می خواهد: هزینه ی جوش خوردن به ارباب.
«به چشم پادشاهان ناز میکند پایم
که خاک راه غلامان حضرت یارم»
خادم همیشه با اربابش است.
اصلا خادم بی ارباب نمی شود، برای همین به او می گویند: خادم ارباب
همه ی عزت و آبرویش در گرو اضافه شدن به نام سیدالشهدا است.
اینجاست که قشنگ تر می شود نجوا کرد:
نوکر رخ ارباب نبیند سخت است ...
همین افتخار خادمان را بس که به ارباب شناخته می شوند.
آیت الله بهجت(ره) می فرمودند:
"ما اجیر هستیم، مزدمان را خیلی وقت است که به ما داده اند.
مزد: ولایت اهل بیت است.
و تا آخر عمر هم خودمان را وقف شان کنیم می ارزد."
ما حقوقمان را گرفته ایم، حالا وقت کار است.
در مقام دوستی و عشق که این گونه سخن نمی گویند: مزد،حقوق ...
قصه، قصه ی تکلیف است.
اگر قرار بر مزد باشد"تو"باید مزد خادمی را بپردازی نه"محبوب"
این افتخار را همین طوری به هرکسی نمی دهند.
«به حشر هم که برانی مرا زخویش هنوز
از اینکه نام تو بردم، به تو بدهکارم»
.
.
.
طلب مزد نداریم همین مارا بس
اگر از مادرتان چند دعایی برسد ...
"برگرفته ازکتاب تاخدمت حسین"
یازده بار جهان گوشه ی زندان کم نیست
کـنج زندان بـلا گـریه ی بـاران کم نیست
سامرائی شده ام، راه گدایی بلدم
لقمه نانی بده از دست شما نان کم نیست
قسمت کعبه نشد تا که طوافت بکند
بر دل کعبه همین داغ فراوان کم نیست
یازده بار به جای تو به مشهد رفتم
بپذیرش به خدا حج فقیران کم نیست
زخم دندان تو و جام پر از خونآبه
ماجرائی است که در ایل تو چندان کم نیست
بوسه ی جام به لب های تو یعنی این بار
خیزران نیست ولی روضه ی دندان کم نیست
از همان دم پسر کوچکتان باران شد
تا همین لحظه که خون گریه ی باران کم نیست
در بقیع حرمت با دل خون می گفتم
که مگر داغ همان مرقد ویران کم نیست
"سید حمیدرضا برقعی "
به عزتت سوگند اگر برانیم من هرگز از در خانه ات بر نخیزم.
"برگرفته از کتاب تا خدمت حسین"
"کسانی لیاقت رسیدن به امام را یافته اند که اهل رقابت باشند"
رقابت در شهادت از اولین موضوعاتی است که برای شهدا به ذهن می رسد.
اما شهادت یک نقطه نیست.
اول: اللهم اجعل محیای محیا... است
دوم: مماتی ممات محمد وآل محمد است.
اول رقابت در زندگی است، آن گاه رقابت در شهادت.
دعا کن شهید"باشیم"! نه این که فقط شهید"بشیم"
اصلا تا شهید نباشیم شهید نمی شویم.
شهید که "باشیم" خودش مقدمه می شود تا شهید هم"بشویم"
ان شاءالله...
"برگرفته از کتاب رفاقت به سبک حبیب"
فـصـل عـزا و اشـک دمـادم تـمـام شـد بازاین چه شورش استُ چه ماتم تمام شد
پــیـراهن سـیـاه دلـــم گــریـه می کـند من زنـده ام بـه گـریه بـر او ،غـم تـمـام شد
دراین دوماه چشم من ازباده خیس بود فصل عزای عالمُ آدم تمام شد
امــسال هــــم بـهـار دل مـا دومــاه بـود دیگر بـهار بیرقُ پرچم تمام شد
دیشب دلم گرفت،غـرورم شکسته شد پرچم که رفت بارش نم نم تمام شد
یـادش بـخــیـر روز دهــم نـالـه ها زدیـم دیشب به بعد خاطره هایم تمام شد
یـادم نـمی رود دل خــون سه سالـه را سیلی که خورد گفت:سه سالم تمام شد
وقـتی کتیبه های دلم جمع می شوند یعنی زمان عـفـو گـنـاهم تمام شد
درپـستـوی دلـم هـمه راجمـع می کنم مشکی در آورید صفر هم تمام شد
"مهدی نظری"