بایـد برای بنـدگی سجده هایمان
یک مسجدی به نام حسن جان درست کرد
نمی توان نشست و به ندبه خواندن اکتفا کرد و انتظار فرج کشید
فرهنگ انتظار از بطن "عاشورا" بر می خیزد
نه از کنج عافیت طلبی.
"شهید آوینی"
فَمَنْ یَکُونُ أَسْوَأَ حَالا مِنِّی إِنْ أَنَا نُقِلْتُ عَلَى مِثْلِ حَالِی إِلَى قَبْرِی لَم أُمَهِّدْهُ لِرَقْدَتِی
وَ لَمْ أَفْرُشْهُ بِالْعَمَلِ الصَّالِحِ لِضَجْعَتِی وَ مَا لِی لا أَبْکِی وَ لا أَدْرِی إِلَى مَا یَکُونُ مَصِیرِی
وَ أَرَى نَفْسِی تُخَادِعُنِی وَ أَیَّامِی تُخَاتِلُنِی وَ قَدْ خَفَقَتْ عِنْدَ رَأْسِی أَجْنِحَةُ الْمَوْتِ فَمَا لِی لا أَبْکِی
أَبْکِی لِخُرُوجِ نَفْسِی أَبْکِی لِظُلْمَةِ قَبْرِی
أَبْکِی لِضِیقِ لَحْدِی أَبْکِی لِسُؤَالِ مُنْکَرٍ وَ نَکِیرٍ إِیَّایَ
أَبْکِی لِخُرُوجِی مِنْ قَبْرِی عُرْیَانا ذَلِیلا حَامِلا ثِقْلِی عَلَى ظَهْرِی ...
.
ارْحَمْ فِی هَذِهِ الدُّنْیَا غُرْبَتِی
وَ عِنْدَ الْمَوْتِ کُرْبَتِی وَ فِی الْقَبْرِ وَحْدَتِی
وَ فِی اللَّحْدِ وَحْشَتِی وَ إِذَا نُشِرْتُ لِلْحِسَابِ بَیْنَ یَدَیْکَ ذُلَّ مَوْقِفِی ...
پهن شد سفره ی احسان، همه را بخشیدی
باز با لطف فروان همه را بخشیدی
ابر وقتی که ببارد همه جا می بارد
رحمتت ریخت و یکسان همه را بخشیدی
گفته بودند به ما سخت نمی گیری تو...
همه دیدیم چه آسان همه را بخشیدی
یک نفر توبه کند با همه خو می گیری
یک نفر گشت پشیمان همه را بخشیدی
پس گنهکاری امروز مرا نیز ببخش
تو که ایام قدیم، آن همه را بخشیدی
حیف از ماه تو که خرج گناهان بشود
تو همان نیمه ی شعبان همه را بخشیدی
داشت کارم گره می خورد ولی تا گفتم:
" جان آقای خراسان" همه را بخشیدی
بی سبب نیست شب جمعه شب رحمت شد
مادری گفت "حسین جان" همه را بخشیدی
علی اکبر لطیفیان
نمی خواهم قیامت غیر تو مال کسی باشم
به غیر از کربلا حیف است دنبال کسی باشم
به دنبال تو می گردم در آنجا مثل این دنیا
تویی آمال من ،من از چه آمال کسی باشم
سری دارم اگر بر تن امانت دار دلدارم
نمی خواهم خیانت کار اموال کسی باشم
سری بر نیزه می بینم تنی بر خاک روز و شب
به سینه محرم اسرار گودال کسی باشم
سر و روی امام نی سوارم بس که مجروح است
نمی خواهم دگر جویای احوال کسی باشم
نه حالی مانده در حالم نه عیدی مانده در عالم
چگونه با چنین منوال خوشحال کسی باشم
به بامی اوج می گیرم که خود از موج خون پرزد
برو ای نفس تا من هم پر و بال کسی باشم
به بال سوخته آموخته دل ،پر گرفتن را
خوش آنروزی که در آتش سبک بال کسی باشم
مدال آتش عشقت به سینه سوز می بخشد
که من رسواترین دل بر لب و خال کسی باشم
عطش را تشنه ام یاران که آتش می زند بر دل
که من شرمنده حلقوم اطفال کسی باشم
هرکـس که هـوای پـدری داشته باشد
خوب است که همچین پـسری داشته باشد
امـامـا
از خــدا
فـقــط تـو
بـرای زمـیـن
بـاقی مـانده ای ....
..... بـرگــرد
"اللهم عجل لولیک الفرج"
به اعتقاد من، مهمترین و تعیین کننده ترین راز موفقیت امام (ره)همان اخلاص و توجه
و اتصال به خدا بود. ایشان توانست معنای «ایاک نستعین» رادر عمل خود مجسم کند
و به منبع لایزال قدرت الهی متصل شود. وقتی یک انسان کوچک و ضعیف و ظرف محدودی،
خودش را به اقیانوس بی پایانی وصل می کند، دیگر هیچ عاملی وجود ندارد که بتواند براو
فایق آید. اگر هر انسانی همین کار را بکند، همان گونه خواهدشد.
البته انسانها به آسانی نمی توانند این کار را بکنند؛ ولی ایشان توانست و کرد.
ما باید به قدر وسع خودمان تلاش کنیم. بزرگان درقله ها ایستادند،ما نیز از دامنه ها حرکت
کنیم و به آن سمت پیش برویم؛ هرچند به آن قله ها هم دست پیدا نکنیم؛
ولی به هرحال حرکت و رفتن، فریضه و وظیفه ی همه ی ماست.
"امام خامنه ای"