راه عـباس شدن «10»
اما فرمان امام به جنگ نبود،
عباس باشی و دست به شمشیر نبری؟!
تخصصت جنگیدن باشد وباز تیزی شمشیر،دسته غلاف راببوسد واز خونی سیراب نشود؟
و عباس هیچ نگفت، چون عباس بود، چشم به فرمان حسین
اَلمُطیعُ للهِ وَ لِرَسولِه وَ لِاَمیرِالمُؤمِنینَ وَ الحَسَنِ وَ الحُسَینِ
چه سخت است عباس باشی، با این حال ساقی بشوی ...
عباس را برای جنگ آفریده اند اما هروقت حسین فرمان دهد، ولی حسین دراین شرایط
از او جنگ نخواسته است، از او آب می خواهد.
و امروز هنگامه سختی است، فصل تشنگی، وقت سقا شدن عمو!
این همه خشم در بازوان را جز در راه سقایت کودکان خرج مکن!
حسین این را از تو خواسته است، همین را.
باید همه در سلام به تو این را آشکارا بفهمند که مطیع بودی،
حرکت در آن مسیر که حسین از تو میخواهد.
.
اگر امام سخن بگوید و مامومان هم همان را در دل قبول داشته باشند،
ولایت مدار بودن سخت نیست.زیرا آنچه عقل همه حکم کرده است،
امام نیز گفته است. چه بسا به خاطر دلشان تبعیت کنند.
اما شاخص و معیار ولایت مداری، آن وقتی است که امام حرفی بزند بر خلاف
همه معادلات ذهنی مامومان؛ اینجا که حکم دل با حکم ولی خدا دوتا است،
اینجا محل امتحان است.
امام سخن از رفتن میگوید و همه مامومان (ماموم نماها) سخن دیگری!
راحت ترین جا برای تشخیص ولایت مداری همین جاست
و سکوت، بالاترین گفتاری است که می تواند مطیع بودن را نشان دهد.
تبعیت بی چون و چرا .
یک لحظه از حسین جدا نشو تا راه زندگی ولایت مدارانه را با تو بهتر بیاموزیم،
خود را به ما بهتر نشان ده که ما از حرکات صامت تو درس ها را خواهیم گرفت،
درس اطاعت بی قید و شرط (المطیع لله)
جایی که حسین هست همه باید صامت باشند و گوش فرا دهند این قرآن ناطق را:
"وَ اِذَا قُرِئَ القُرآنُ فَاستَمِعوا لَهُ وَاَنصِتُوا لَعَلَّکُم تُرحَمونَ" (اعراف/204)
.
این که هنر و تخصصت چیست خیلی مهم نیست،
این که اولویت تو چه باشد هم در اینجا خیلی مهم نیست،
باید ببینی چه از تو می خواهند؟ بگو چه باید بیاورم نه اینکه چه دارم!
اولویت سلحشوری، جنگاوری و پهلوانی کنار میرود با یک گوشه چشم امام!
اولویت "تو" مهم نیست، اولویت "امام" را ببین!
همیشه دعوا سر اولویت است و همه کارها رنگی از انتخاب و تصمیم میگیرد
و گاه ساده ترین کارها مهم میشوند و گاه مهم ترین اولویت ها بی مقدار!
اولویت امام سقا شدن است؟ باشد.
گاه صدای قدم زدن بالاترین ذکر میشود ... اگر امام بگوید.
گاه این کار از خواندن قرآن هم بالاتر است،
چون این عمل به قرآن است : تلاوت قرآن ناطق.
شب عاشورا کمتر توانست قرآن بخواند ولی بی شک ذکرش در عرش،
سرود فرشتگان بود. از صدای ذکرهای او دل دشمن می لرزید.
و همان ذکر، نرم ترین ترنم لالایی بود برای گوش کودکان حرم.
صدای گام های عباس که به فرمان امام اطراف خیمه ها قدم میزد و آرامش در دل
دوستان و ترس در دل دشمنان می ریخت،
از هر ذکری بالاتر بود، چرا که "امام" فرموده بود.
.
.
ادامه دارد .............