حالات عاشقی است که الهام می شود
با دیدن حـســیـن چه آرام می شود ...
شب تولد تو گریه بر حسینم چیست؟
گمان کنم که از امشب شب محرم شد ....
غم های من ازضربت میخ است به دیوار
آن میخ که پـرهـای تـو را بـسـت به دیوار
آنـکس کـه هـوادار علی بـود چو اسـفند
در آتـش در سـرخ شـد و جست به دیوار
از کـوچه بـه خانه دو قـدم بـوده و مــادر
صدبار دراین فاصله خورده ست به دیوار
این کــوچه درِبـاغ بـهـشت است و بـه ظـاهر
خورده ست چنان کوچه ی بن بست به دیوار
هرچند که آن کوچه و آن خانه دگر نیست
امــا اثـر سـیـلیِ در هــست بـه دیـــوار
با قد خمیده کسی از دور می آید
یک دست به پهلو زده یک دست به دیوار
"مهدی رحیمی"
زندگی فاطمه زهرا سلام الله علیها ازهمه ابعاد، زندگی ای همراه با کار و تلاش تکامل و تعالی
روحی یک انسان است. عبادت فاطمه زهرا سلام الله علیها یک عبادت نمونه است.
(امام حسن مجتبی علیه السلام می گویند: شبی _شب جمعه ای_ مادرم به عبادت ایستاد و
تاصبح عبادت کرد، تا وقتی که طلوع فجر شد. شنیدم که دائم مؤمنین و مؤمنات را دعا میکرد؛
مردم را دعا میکرد؛ برای مسائل عمومی دنیای اسلام دعا کرد.
صبح که شد گفتم:"یا اُمّاه" یک دعا برای خودت نکردی!یک شب تاصبح دعا،همه برای دیگران؟!
درجواب فرمودند:"یا بُنَیّ، الجّار ثُمَّ الدّار" اول دیگران بعد خودمان!)
این، آن روحیه ی والاست.
_آن عبادتش،آن فصاحت وبلاغتش،آن معرفت وحکمتش،آن جهادو مبارزه اش،
آن رفتارش به عنوان یک دختر،آن رفتارش به عنوان یک همسر،
آن رفتارش به عنوان یک مادر؛
این شخصیت جامع الاطراف فاطمه زهراست،
این الگوست. الگوی زن مسلمان این است.
زن مسلمان باید در راه فرزانگی و علم تلاش کند؛ در راه خودسازی معنوی و اخلاقی تلاش کند؛
درمیدان جهادو مبارزه پیش قدم باشد؛ نسبت به زخارف دنیا وتجملاتِ کم ارزش بی اعتنا باشد؛
عفت وعصمت و طهارتش درحدی باشد که چشم ونظر هرزه ی بیگانه رابه خودیِ خود دفع کند؛
در محیط خانه دل آرام شوهر و فرزندانش باشد؛
مایه ی آرامش زندگی و آسایش محیط خانواده باشد؛
در دامن پرمهر و پرعطوفت فرزندان سالمی را ازلحاظ روانی تربیت کند.
مادر از هر سازنده ای، سازنده تر و با ارزش تر است.
این آن الگوی زن اسلامی است.
"برگرفته از کتاب انسان 250 ساله"
"بیانات مقام معظم رهبری درباره زندگی سیاسی_مبارزاتی ائمه معصومین"
سفر بهانه بود،
قرار بود در مدینه نمانی!
قرار بود این "فاطمه" حرم داشته باشد ...
سه شنبه، بغـض کبـودی است بیکس و آرام کـه می بـرد غـــم خـود را به خـلـوتی ناکـام
سه شنبه، بغـض فـروخـورده ای که در جمعه بـدل شـده ست به اشکی بهانه گیر و مدام
سه شنبه، کودکیِ جمعه های دلتنگی ست تـمـــام قـدمت یک زخـم و درد یک سـرسام
هـمـیـشه ســایـه ی یـک انـتـظار جـانـفـرسـا فـــتـاده بـر سـر ایــن روزهــای نــافـــــــرجـام
سرِسه شنبه غمی روی زانوی جمعه است وصبر جمعه ی بی خانمان شده ست تمام
کـجـاست چـاره ی ایـن هـفتـه های درمانده؟ کــــجـاست آخـر ایـن انـتـظار بـی انــجــــام؟
"سودابه مهیجی"
لطف تو بود محضر قرآن نشسته ایم
ما هم کنار بوذر و سلمان نشسته ایم