گم شده خاطرات کودکی ام،گریه گریه در ازدحام حرم
بازهم آمدم که گم بشوم،من همان کودکم همان،بانو
حرم امن تو کافی است هراسان شده رامثل شه راه بده آهوی گریان شده را
دل سپردیم به آن معجزه ی چشمانتتا که آباد کنی خانه ی ویران شده را
مِهر تو باعث خاموشی آتشـدان استخارج از دست خلیل است ، گلستان شده را
گندم ری به تنور کرمت پخته شوداز تو داریم پس این مزرعه ی نان شده را
هرچه شد خرج حرم ارزش او بیشتر استاز طلا حرف نزن، نقره ی ایوان شده را
به درخانه ی تو بسته و وابسته شدیمچه نیازی است به جنّت سگ دربان شده را
گر قرار است جبینش به قدومت نرسدکافرش بیش نخوانیم مسلمان شده را
در محلّه خبر لطف تو بهتر پیچیدپخش کردند اگر قصه مهمان شده را
شدنی نیست کرم داشته باشی ، امّادستگیری نکنی دست به دامان شده را
پنجره ساخته ای دور ضریح کرمتتا ببندند به آن زلف پریشان شده را
ما فقط ظاهری از اوج تو را می بینیمگذری نیست به معراج ِ تو حیران شده را
جلوه ای کردی و زهرای پر از جذبه ی توتا قم آورد دل شاه خراسان شده را
حرم امن تو کافی است هراسان شده را
مثل شه راه بده آهوی گریان شده را
دل سپردیم به آن معجزه ی چشمانت
تا که آباد کنی خانه ی ویران شده را
مِهر تو باعث خاموشی آتشـدان است
خارج از دست خلیل است ، گلستان شده را
گندم ری به تنور کرمت پخته شود
از تو داریم پس این مزرعه ی نان شده را
هرچه شد خرج حرم ارزش او بیشتر است
از طلا حرف نزن، نقره ی ایوان شده را
به درخانه ی تو بسته و وابسته شدیم
چه نیازی است به جنّت سگ دربان شده را
گر قرار است جبینش به قدومت نرسد
کافرش بیش نخوانیم مسلمان شده را
در محلّه خبر لطف تو بهتر پیچید
پخش کردند اگر قصه مهمان شده را
شدنی نیست کرم داشته باشی ، امّا
دستگیری نکنی دست به دامان شده را
پنجره ساخته ای دور ضریح کرمت
تا ببندند به آن زلف پریشان شده را
ما فقط ظاهری از اوج تو را می بینیم
گذری نیست به معراج ِ تو حیران شده را
جلوه ای کردی و زهرای پر از جذبه ی تو
تا قم آورد دل شاه خراسان شده را