عـ ـ ـ طـ ـ ـ ش

بـر مـشـامـم نـرسـد بـوی حــــــــرم مــیـمــیـرم ...

عـ ـ ـ طـ ـ ـ ش

بـر مـشـامـم نـرسـد بـوی حــــــــرم مــیـمــیـرم ...

درباره بلاگ
عـ ـ ـ طـ ـ ـ ش
پیوندها

۱۹ مطلب با موضوع «راه عـبـاس شـدن» ثبت شده است

۱۲ خرداد ۹۳ ، ۱۴:۲۸

راه عـباس شدن .......... پـایـان

سیر حرکت زائر عاشورا هم همین است:

اول : لعن

نه یکی نه دو تا ... صدتا

دوم : سلام 

نه یکی نه دو تا ... صدتا

اول لعن، دوم سلام

صد لعن باید مقدمه ای باشد برای گفتن یک سلام

باید از اردوگاه یزیدیان جدا شد تا به حریم حسینی راهی گشوده شود.

در این مسیر باید بیزاری را از دشمنان نشان داد، تا آخرین فرازها لعن وسیله ای است 

که زائر نباید بر زمین بگذارد، تا آخرین فرازها که باز بویی از نفرت دارد، نفرت از زشتی ها

فَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً قَتَلَتکَ وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً ظَلَمَتکَ وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً استَحَلَّت 

مِنکَ المَحارِمَ وَانتَهَکَت حُرمَةَ الاِسلامِ ...

.

زیارت نامه آینه ای شد تا خود را بهتر ببینیم.

تو را در خویش به تماشا نشستیم. 

چقدر به تو نزدیک تر شدیم؟

چقدر شبیه تو شدیم؟ 

بعد از زیارت دوباره ما را نگاه کن!

ولی هنوز امام مان تنهاست ...

این العباس ؟؟؟

.

زیارت یک سلوک است.

زیارت نامه، نمایی از جاده و راه و نیز نحوه رسیدن است؛

آینه ای برای تماشای خود واقعی.

زیارت حضرت عباس یعنی راه عباس شدن ....


والسلام ...

عـــطـش ...
۱۱ خرداد ۹۳ ، ۱۵:۰۳

راه عـباس شدن «18»

السَّلامُ عَلَیکَ یا اَباالفَضلِ العَبّاسَ ابنَ اَمیرِالمؤمِنینَ ...
گفتم که نام پدرت قفل شکن این زیارت نامه است!
تویی که خود باب الحوائج کربلا هستی و16مرتبه بن بست شکنی درکربلایت 
شهره آفاق هست؛ باز فرزند آن پدر خیبرشکن هستی، 
برای همین نام پدرت را در برابرت بسیار می آوریم.
این چیزی است که امام صادق علیه السلام به ما یاد داده است:
عَلَیکَ یَابنَ "امیرالمؤمنین" 
جئتُکَ یَابنَ "امیرالمؤمنین"
السّلام علیک یا ابالفضل العبّاس بن "امیرالمؤمنین"
بن بست شکن مشکلات کربلا که حسین هم سراغ ازتو می گیرد 
به اشارت"کاشف الکرب"بودنت!
اینک قفل دل های ما و دستان حیدریت!
.
آن همه حماسه را که در احد آفرید، با آن 80 زخم بر بدن ...
جبریل آسمان و زمین را پر کرد: این مواسات است ... این همان مواسات است ...
اِنَّ هَذِهِ لَهِیَ المُواسَاة
اگر علی آن روز این گونه برای پیامبر جنگید و شجاعت نشان داد و نشان مواسات گرفت
پس دیگر بار عباس در عاشورا برای حسین چه کرده است که امام صادق علیه السلام
در وصفش فرمود: "فَنِعمَ الاَخُ المُواسِی"
.
فَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً قَتَلَتکَ وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً ظَلَمَتکَ وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً استَحَلَّت 
مِنکَ المَحارِمَ وَانتَهَکَت حُرمَةَ الاِسلامِ ...
خداوند لعنت کند مردمی را که محارم الهی را در شأن تو حلال شمردند 
و با کشتن تو حرمت اسلام را زیرپا نهادند.
این کلام شریف ما را به منزلتی عظیم از قمربنی هاشم علیه السلام که 
فوق درجه ی عصمت است واقف می سازد، زیرا همانند این خطاب را درباره ی 
هیچ یک از شهدای کربلا نمی یابیم، با وجود آن که آنان به برترین مرتبه ی فضل 
رسیده اند که دیگر شهدا بدان دست نیافته اند،
تا آنجا که امام علیه السلام در زیارت نیمه رجب می فرمایند:
"السلام علیکم یا مهدیون، السلام علیکم یا طاهرون من الدنس"
سلام بر شما ای هدایت شدگان، سلام بر شما ای پاکان از پلیدی ...
"طبتم و طابت الارض التی فیها دفنتم"
شما پاک و طیب هستید و زمینی که در آن دفن گشتید پاک و طیب شده.
آن خطاب به علی اکبر علیه السلام که شکی در عصمتش نیست، وارد نشده.
از این جا معلوم می شود که عباس علیه السلام منزلت و مقامی دارد 
که قریب به مقامات ائمه ی اطهار علیهم السلام است.
.
.
ادامه دارد ................
عـــطـش ...
۱۰ خرداد ۹۳ ، ۰۰:۵۲

راه عـباس شدن «17»

مُقتَدیاً بالصّالحینَ وَ مُتّبِعاً لِلنَّبیّینَ فَجَمَعَ اللهُ بَینَنا و بَینکَ وَبینَ رَسوله وَ اولیائه 
فی مَنازِلِ المُخبتینَ فَاِنَّه اَرحمُ الرّاحمینَ
به ما راه اقتدار بیاموز!
ای آموزگار مهربان عاشوراییان! ای دروازه ورود به کربلا! ای باب حسین!
بی تو هیچ زلال معرفتی با لبانمان آشنا نمی شد.
امروز را در حضور تو در دنیا می نشینیم و شرف هم نشینی خواهیم داشت.
به ما اجازه هم نشینی در آخرت را نیز می دهی؟
برایمان دعا کن!
از رحمت خدا به دور است که تا اینجا از تو بگوییم و دست خالی برگردیم
به حکم "ارحم الراحمین" بودنش ما را خواهد پذیرفت در مجمعی که همه خوبان عالم 
باشند، رسول و اولیای خدا؛ و تو هم پیاله گردان.
 فَجَمَعَ اللهُ بَینَنا و بَینکَ وَبینَ رَسوله وَ اولیائه فی مَنازِلِ المُخبتینَ فَاِنَّه اَرحمُ الرّاحمینَ
دعای تشنه مان را به خنکای آمینی بنواز!
.
کنار دریا بیایی و لب تشنه بمانی؟
کنار باب الحوائج بیایی و دست خالی برگردی؟
حاشا به کرم سقا که همه را سیراب کند، شرمندگی لبان رقیه برایش بس است ...
حرم عباس جایگاه دعاست، دروازه ی حوائج مردم.
این آدابی است که امام صادق علیه السلام آموخته است زائران عمویش را.
راه دعا کردن:
ابتدا مدح و ذکر فضایل عمو، سپس ذکر صلوات، و آن گاه دعا ...
به پشت گرمی دعای امام، این موارد را با ایمان از خدا بخواه، با اطمینان.
شک نکن، دعای امام صادق را بهانه کرده ایم، او اخلاق عمویش را بهتر می داند.
در محضر باب الحوائج باید سنگ تمام گذاشت
هرچند:
"از غلامان شماهم می شود دنیا گرفت
                    من نیازت دارم آقا روز محشر بیشتر ..."
.
.
ادامه دارد ............
عـــطـش ...
۱۰ خرداد ۹۳ ، ۰۰:۳۴

راه عـباس شدن «16»

وَاَنَّکَ مَضَیتَ عَلی بَصیرَةٍ مِن اَمرِکَ ...
از هشتم ذی الحجه که از مکه خارج شدی تا دوم محرم که کربلایی شدی،
24 روز گذشته و تو هنوز یک کلام سخن نگفته ای.
تو هم راهی به حسین نشان بده! تو که از دیگران کمتر نیستی،
به او بگو به کجا برود و کجا نرود و در آخر بگو همه اش "پیشنهاد" بود، همین!
مثل عبدالله بن زبیر،عبدالله بن جعفر،عبدالله بن عمر،عبدالله بن عباس،
عبدالله بن مطیع عدوی ........ آه چقدر"عبدالله" مقابل "اباعبدالله" !!!
تو هم راهی نشان بده!
هرکس رسید سخنی و ایده ای ...  چقدر برای امام تکلیف تعیین کردند:
ولی تو در دل ما حسرت یک ایده و نظر را گذاشته ای! 
شیوایی سخنت را ایمان داریم ..... زبان بگشا
اما مگر نه اینکه امام خود راه است، تعیین راه برای او یعنی چه؟
و مگر نه اینکه امام عزم خود را برای رفتن بیان کرده، پس پیشنهاد چیست؟
نه، برای همین عباس میشوی. "نافذ البصیره" ای که امام صادق مداح تو باشد،
نباید در مقابل امام نظر بدهی، حکم آنچه حسین فرماید.
حسین هم تای قرآن است،قول وفعل وحرکاتش مطابق قرآن است وتو آشنای دیرینه هردو
حکم حسین در حرکت از مکه محقق شده است،
حسین در ساحت آیه ی "وَ شاوِرهُم فِی الاَمرِ ..." نیست،
حسین امروز به فراز بعدی آیه رسیده:"... فَاِذا عَزَمتَ فَتَوَکّل عَلی اللهِ" (آل عمران/159)
حسین از"و شاورهم ..." گذشته و وارد منزل"...فاذا عزمت" شده است
و عده ای هنوز همراه نشده اند، هنوز دم از مشورت می زنند و خیرخواهی،
حال آن که امروز، روز "عزم" است، عزم کربلایی شدن.
حسین راهش را انتخاب کرده است و فقط سراغ از همراه می گیرد:
فَاِنّی راحِلٌ مُصبِحاً ان شاءاللهُ (مثیرالاحزان/ص41)
همراه شو که راهش بی همراه نماند، 
مطیع باش ........ این است بصیرت نافذ تو
حسین وارد حریم عزم الهی شده است،
مگرخودش نفرمود راه ومسیرش راکه خدا نشان داده:
یاحُسَینُ اخرُج فَاِنَّ اللهَ قَدشاءَ اَن یَراکَ قَتیلا(اللهوف علی قتلی الطفوف/ترجمه فهری،ص65)
هرچه حسین بگوید ......
بگذار همه ایده ها و تکلیف هایی که به امام داده میشود
و چه عجیب! امام باشد و مامومان برایش تکلیف تعیین کنند!
سکوت تو برای ما در این هیاهوی نظرات سرشار از ایده است.
ما در سکوت تو مقابل امامت فضیلت های ابوفضایلی ات را دیدیم.
هنوز سخن نگفته در فضل خود معجزه کرده ای، عباس!
الله اکبر! از فردای رجز خواندن و کرامت های سخنوریت!
ای فرزند خطبه های بلیغ نهج البلاغه! .... یابن امیرالمومنین.
.
.
ادامه دارد ................
عـــطـش ...
۰۸ خرداد ۹۳ ، ۲۰:۳۴

راه عـباس شدن «15»

وَ حَشَرَکَ مَعَ النَّبیّینَ وَ الصِّدّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصّالحینَ وَ حَسُنَ اوُلئِکَ رَفیقا ...

این فراز زیارت نیز رنگی از قرآن دارد، آیه 69 سوره نساء:

و کسی که خدا و پیامبر را اطاعت کند،(در روز رستاخیز) هم نشین کسانی خواهد بود 

که خدا نعمت خود را بر آنان تمام کرده؛ از پیامبران و صدیقان و شهدا و صالحان؛

و آن ها رفیق های خوبی هستند.

وَمَن یُطِعِ الله وَالرَّسُولَ فَأولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنعَمَ الله عَلَیهِم مِنَ النَّبِیینَ وَالصِّدّیقینَ والشُّهَداءِ

وَالصّالِحینَ وَ حَسُنَ اوُلئِکَ رَفیقا (النساء/69)

شناخت عباس بدون شناخت قرآن ممکن نیست.

"قرآن شناس" عباس شناس میشود. ما را با قرآن آشنا کن.

"و من یطع الله والرّسول" قطعه گم شده این فراز است که پیش تر در فراز

"المطیع لله و لرسوله و لامیرالمؤمنین و الحسن و الحسین" تبیین شد.

"و حَشَرکَ مع النّبیّینَ و الصّدّیقین و الشّهدا و الصّالحین" هدیه ای است که

آن را به کسانی که گام اول آیه را عملی نمایند(من یطع الله والرّسول ...) خواهند داد.

این پاداش همه کسانی است که مانند عباس زندگی کنند:

اما راز آن رفاقت این است که خود تا صاحب فضل نشوی و به مقام فضل راهی پیدا نکنی،

تو را به رفقایی مانند رفقای عباس راهی نیست. وَحَسُنَ اوُلئِکَ رَفیقا ...

باید اهل دیار فضایل (وشاگرد ابوالفضایل) شد، آن گاه چشم انتظار رفیقان خوب نشست.

از تو حرکت، از حسین هم برکت!

.

زیارت برای سوزاندن دل زوار خلق نشده است! 

زیارت نامه، شیوه نامه اجرایی برای زندگی است، راه رسیدن به صاحب آن حرم،

الگویی است برای شبیه شدن. زیارت را باید این گونه دید،

عباس غبطه خورهمه شهدا میشود تا همگان در رسیدن به مقامش قدری بیشتر تلاش کنند.

.

قدمی در راه عباس شدن بگذار!

علی اکبر، قاسم، حبیب و ... که سهل است.

برای تو رفقایی چون حسین علیه السلام بر می گزینیم.

تو رفیق حسین می شوی و حسین رفیق تو!

 وَحَسُنَ اوُلئِکَ رَفیقا ... و آن ها رفیق های خوبی هستند!

.

.

ادامه دارد .............

عـــطـش ...
۰۸ خرداد ۹۳ ، ۱۰:۰۴

راه عـباس شدن «14»

اگر قرآن بهترین "قانون" است، کربلا بهترین "اجرا" است، بهترین اجرای قرآن.

با زمین کربلا آیات آسمانی را بهتر می شود به تماشا نشست.

برای درک مقاومت باید دست به دامن قرآن شد.امام صادق علیه السلام در زیارت تو 

با زبان راز سخن گفته است، فقط قرآن شناسان حق دارند به حریم عباس وارد شوند.

آستان قرآن هم از ناپاکان دوراز دست رس "لا یَمَسُّهُ الّا المُطَهَّرونَ" (الواقعه/79)

با قرآن باید زیارت نامه ات را همراه شد، اصلا تو خود ترجمان قرآن و عترتی؛

همراه همیشگی قرآن و حسین، زیارتت را هم باید با همراهی این دو فهمید.

به ما اجازه ورود به آستانت را می دهی؟

خودت پاکمان کن تا زیارتت را آشناتر شویم.

.

تو بهانه قرآن فهمی ما شدی، عباس!

داستان تو ما را به مرور مجدد قرآن کشاند. ذکر تو توفیق تلاوت دوباره ی قرآن است.

این بار ترجمان آیات را در چشمان تو دیدیم.

"وَ رَفَعَ ذِکرَکَ فی عِلّیِّینَ" بالا برد یاد تورا در عالم بالا.

نام تو در علیین بلند مرتبه است همان جا که مقام نامه اعمال نیکان آنجاست.

کَلّا اِنَّ کِتابَ الاَبرارِ لَفی عِلّیینَ (المطففین/18)

چنان نیست که آنها (درباره معاد) می پندارند،بلکه نامه اعمال نیکان در"علیین"است!

جایگاه ذکر تو محفل ابرار و نیکان است و نام تو و مرام تو ابرار آفرین. 

خدا نامت را در علیین بلند آوازه کرده تا در آنجا هم طلایه دار باشی، علم دار ابرار!

اگر ابرار در بهشت جرعه نوش اند پس بی گمان ساقی شان تویی!

اِنَّ الاَبرارَ یَشرِبونَ مِن کَأسٍ کانَ مِزاجُها کَافُوراً (الانسان/5)

تو آن ها را می نوشانی که زلال و پاک باشند، فقط ابرار را.

اما از پسر علی علیه السلام بعید است ناپاکان را محروم کند!

بله، قطعا از جام های بهشتی نیکان می نوشند

اما آن ها که ناپاکند چه؟

و خدا عباس را برای دست گیری آنان فرستاد ...

علامه قاضی می فرمودند:

همه عالم در قبضه ی حسین است اما پیش کارش عباس است.

عباس ناپاکان را ابتدا پاک میکند،آن گاه به آنها ازجامی می نوشاند 

که باعطر خوشی آمیخته. با ابرار مردن دعای همیشگی ما بوده ، 

اما نمی دانستیم که لذت دیدار تو را از خدا می خواستیم.

رَبَّنا اِنَّنا سَمِعنا مُنادیا یُنادی لِلایمانِ اَن آمِنوا بِرَبِّکُم فَآمَنّا رَبَّنا فَاغفِر لَنا ذُنوبَنا

وَ کَفِّر عَنّا سَیِئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الاَبرار (آل عمران/ 193)

خدایا ما را با عباس بمیران.

او که ذکرش را خدا در عالم بالا بلندمرتبه کرد.

وَ تَوَفَّنا مَعَ الاَبرار ...

.

.

ادامه دارد ..............

عـــطـش ...
۰۷ خرداد ۹۳ ، ۱۶:۱۵

راه عـباس شدن «13»

اَشهَدُ اَنَّکَ قَد بالَغتَ فی النَّصیحَةِ وَ اَعطَیتَ غایَةَ المَجهودِ فَبَعَثَکَ اللهُ فی الشُّهَداءِ 
وَ جَعَلَ روحَکَ مَعَ اَرواحِ السُّعَداءِ وَ اَعطاکَ مِن جِنانِهِ اَفسَحَها مَنزِلاً وَ اَفضَلَها غُرَفاً ...
همان گونه که مراتب ایمان و معرفت متفاوت است، مراتب عمل هم گوناگون است 
و بینش صاحب هر کردار در عملش سنجیده می شود.
شک نیست که هریک از شهیدان دشت نینوا هرچند که منتهای جانبازی و ایثار را
نموده باشد، اما شهید علقمه از آنجا که بصیرتش نافذتر، علمش فزون تر، 
ایمانش پایدارتر، هدفش والاتر و حدود وجودی اش فراتر است،
به این خاطر است که امام صادق او را با خطاب «مبالغه در خیرخواهی» ستوده اند.
این فضیلتی مختص به قمربنی هاشم است.
.
قانون شهادت:
اَشهَدُ اَنَّکَ ..... شهادت میدهم:
1. قَد بالَغتَ فی النَّصیحَةِ : تو به راستی کوشش خود را در خیرخواهی کردی.
2. وَ اَعطَیتَ غایَةَ المَجهودِ : و نهایت تلاش خود را در این راه بذل کردی.
نتیجه »»» فَبَعَثَکَ اللهُ فی الشُّهَداءِ : پس خدایت تو را در زمره ی شهیدان مبعوث کرد.
.
این نظام همیشه جواب خواهد داد.
در زیارت حضرت مسلم هم این فرازها هست:
قد بلغت درجه الشهدا »»» 1. بما نصحت لله و لرسوله  2. مجتهدا بذلت نفسک
برای رسیدن به درجه شهدا باید به این فراز عمل کرد:
ناصح و خیرخواه دیگران بودن ... قد بالغت فی النصیحة
زیارت ناحیه هم صدای این حقیقت است.
ویژگی امام حسین علیه السلام همین بود: کنت للاُمة ناصحا
این که دنبال این باشی که دست همه را بگیری،حتی اگر بی دست باشی مثل ساقی ...
چون سیدالشهدا از همه راغب تر بود، "سید" الشهدا شد.
.
ظاهرا شهادت یک حادثه نیست، یک نقطه نیست ... یک جریان است
و فقط در تجلی تیر و خون و شمشیر و ... خلاصه نمی شود.
راز شهادت، تلاش است که در امتداد خودش به جایزه شهید شدن می انجامد،
اصل شهادت در همان جهاد و مبالغه در مجاهدت است (وَ اَعطَیتَ غایَةَ المَجهودِ)
که به دنبالش شهادت است (فَبَعَثَکَ اللهُ فی الشُّهَداءِ)
شهادت برای دلخوشی مجاهدان است، در پایان خط زندگی دنیا؛
این طور اگر در بستر هم بمیری  شهیدی.
قال رسول الله صلی الله علیه وآله: ألا مَن ماتَ عَلی حُبِ آلِ محمّدٍ ماتَ شَهیدا
شهادت یک سبک زندگی است. 
سبک زندگی، نه سبک مرگ !!!
.
.
ادامه دارد .............

عـــطـش ...
۰۵ خرداد ۹۳ ، ۰۱:۴۴

راه عـباس شدن «12»

اَشهَدُ وَ اُشهِدُاللهَ اَنَّکَ مَضَیتَ عَلی ما مَضی بهِ البَدریّونَ وَ المُجاهِدونَ فی سَبیلِ اللهِ
المُناصِحونَ لَه فی جِهادِ اَعدائِه المُبالِغونَ فی نُصرَةِ اَولیائهِ الذّابّونَ عَن اَحِبّائه ......
آن قدر این حقایق را بگو و از تکرار خسته نشو تا برسی.
آن قدر به این دل مرده تلقین بده تا حقیقت زنده و زایای زیارت را احساس کند.
آن قدر به این فضایل شهادت بده تا خوشه ناچیزی از خرمن فضایلش نصیب تو نیز بشود،
 اَشهَدُ وَ اُشهِدُاللهَ اَنَّکَ مَضَیتَ عَلی ما مَضی عَلَیهِ البَدریّونَ ...
اَشهَدُ اَنَّکَ قَد بَالَغتَ فی النَّصیحَةِ ...
اَشهَدُ اَنَّکَ لَم تَهِن وَلَم تَنکُل ...
بگذار پژواک "اشهد"هایت در کنار علقمه بپیچد
به مقامات عباس گواهی بده، اقرار کن به فضل ابوالفضایلی اش!
ذکر فضیلت، دل را نورانی می کند.
.
راه القای اندیشه از کلمه است.
باید دانست اثر حرف هایی که انسان میزند، چه اثری بر خودش دارد.
کسی که سیاهی عالم را تصویر کند،خودش سیاه می شود وکم کم نمیتواند 
جز سیاهی بگوید. وکسی که همیشه از صبح بگوید، نهایتا صبح خواهد شد. 
باید فضایل عباس را شهادت داد تا همه دل ها به سمت او رو بیاورند
به سمت دروازه ی ورود به کربلا!
کربلا آرمان شهری است که دل ها را باخود خدایی میکند.
.
تکرار معجزه میکند، آن قدر بگو ...
تمرین کن ... سعی کن ... می شود!
اگر اهل حلم نیستی، خودت را شبیه کن، شبیه انسان های اهل حلم، آن وقت ...
اِن لَم تَکُن حَلیماً فَتَحَلَّم ... (میدانید این گروه چه اتفاق قشنگی را در زندگی 
تجربه خواهند کرد؟   حکمت 207 نهج البلاغه جواب سوال شماست!)
هرکس باید قدر گفته هایش را بداند، تاثیر کلام بر ساخت خویشتن خویش.
هرکس از شب بگوید، شب خواهد شد.
و هرکس از حسین بگوید، حسینی ...
برای همین باید هر هفته در هیأت شور گرفت:
حـســیــن  حـســیــن  حـســیــن 
هرکس از حسین بگوید حسینی میشود.
هرکس مقامات عباس را شهادت بدهد در محضر عباس، ابالفضلی خواهد شد؛
ان شاءالله ... به مدد خود عباس علیه السلام
شهادت به فضیلت عباس بدهی، اقرار کنی همه خوبی هارا در وصفش
ولی باز رنگی از او نگیری؟ ......... عجب محظوری!!!
ولی غم مدار که عباس دستت را خواهد گرفت.
ساقی پیاله گردان کربلا هرکس را که تشنه است، سیراب می کند؛
تشنه هستی ؟؟؟
.
گواهی میدهم و خدارا گواه میگیرم که تو همان راهی را که 
جنگاوران و شهدای بدر رفتند، پیمودی.
اَشهَدُ وَ اُشهِدُاللهَ اَنَّکَ مَضَیتَ عَلی ما مَضی عَلیه البَدریّونَ
در اینجا تشبیه به بدریون برای تقریب اذهان به بصیرت نافذ حضرت ابوالفضل است؛
زیرا مجاهدان بدر از چنان بینش و بصیرتی برخوردار بودند که علی رغم ضعف خود،
کمی نفرات و تجهیزات و در حالی که دو اسب و هفتاد شتر بیشتر نداشتند
با قوت ایمان و سلاح بصیرت در زیر پرچم نبوت به استقبال مرگ رفته،
شمشیرهای قریش را درهم شکسته و با امداد سه هزار ملائکه آنان را کشتند
یا اسیر کردند. 
بدین ترتیب به اولین پیروزی که پایه های اسلام را قوی ساخت، نائل آمدند.
(ترجمه العباس/ ص 202)
.
.
ادامه دارد ..............
عـــطـش ...
۰۱ خرداد ۹۳ ، ۲۳:۲۱

راه عـباس شدن «11»

السَّلامُ عَلیکَ وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتهُ وَ مَغفِرَتهُ وَ رِضوانُه وَعَلی روحِکَ وَبَدَنکَ ...

سلام برآن روح بلند عباس و سلام به بدن مطهرش که چند صباحی هم نفس و هم راه او شد.

خوشا این هم نفسی ها و هم راهی ها که امام صادق علیه السلام راهم به سلام وا میدارد،

سلام بر روحش نه فقط، که سلام بر آن پیکری که در جوار او و از فیض نورانیت روحش

کسب بزرگی کرد و لایق شد، لایق سلام امام ...

اکسیری است هم راهی و هم قدمی

خاک بی ارزش و پست به یمن هم راهی چندروزه امام حسین تربت اعلی میشود:

خـاک کـربلا

خاک با نفس حسین فیض می برد ...

خادمان دیرینه و همیشگی که جای خود دارند

"چو هرخاکی که بادآورد، فیضی بُرد از اِنعامت

                                              زحال بنده یادآور که خدمت کار دیرینم"

خاک تا پیش از نشستن در کربلا پست ترین بود

خاک خاک، خاک بی مقدار که سر هر کوی برزنی یافت میشود.

اما خاک کربلا، خاک هرجایی نیست، خاک حرم حسین علیه السلام است

و دیگر خاک نیست، رفیق چند روزه ی زمین کربلا شدن اعتبار اوست.

در کربلا همه از حسین اعتبار میگیرند، حتی خاک ...

پیکر مقدس عباس که جای خود دارد ...

چه لیاقتی دارد این بدن، خوشا بر احوالش و گوارا باد سلام امام بر او ...

.

هرکه با این آستان مرتبط شد عزیز شد،

از "خاک" گرفته تا پیکر "خاکی" عباس.

هر خاکی اینجا شرف حضور یافت، افلاکی شد.

کاش دست دل های خاکی زائرانش را نیز بگیرد، آماده هستی؟

.

.

ادامه دارد ........

عـــطـش ...
۳۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۹:۰۳

راه عـباس شدن «10»

هنرش جنگاوری بود، دشمن از شمشیرش که هیچ، از نگاهش هم واهمه داشت.
اما فرمان امام به جنگ نبود،
عباس باشی و دست به شمشیر نبری؟!
تخصصت جنگیدن باشد وباز تیزی شمشیر،دسته غلاف راببوسد واز خونی سیراب نشود؟
و عباس هیچ نگفت، چون عباس بود، چشم به فرمان حسین
اَلمُطیعُ للهِ وَ لِرَسولِه وَ لِاَمیرِالمُؤمِنینَ وَ الحَسَنِ وَ الحُسَینِ
چه سخت است عباس باشی، با این حال ساقی بشوی ...
عباس را برای جنگ آفریده اند اما هروقت حسین فرمان دهد، ولی حسین دراین شرایط
از او جنگ نخواسته است، از او آب می خواهد.
و امروز هنگامه سختی است، فصل تشنگی، وقت سقا شدن عمو!
این همه خشم در بازوان را جز در راه سقایت کودکان خرج مکن!
حسین این را از تو خواسته است، همین را.
باید همه در سلام به تو این را آشکارا بفهمند که مطیع بودی،
حرکت در آن مسیر که حسین از تو میخواهد.
.
اگر امام سخن بگوید و مامومان هم همان را در دل قبول داشته باشند،
ولایت مدار بودن سخت نیست.زیرا آنچه عقل همه حکم کرده است،
امام نیز گفته است. چه بسا به خاطر دلشان تبعیت کنند.
اما شاخص و معیار ولایت مداری، آن وقتی است که امام حرفی بزند بر خلاف
همه معادلات ذهنی مامومان؛ اینجا که حکم دل با حکم ولی خدا دوتا است،
اینجا محل امتحان است.
امام سخن از رفتن میگوید و همه مامومان (ماموم نماها) سخن دیگری!
راحت ترین جا برای تشخیص ولایت مداری همین جاست
و سکوت، بالاترین گفتاری است که می تواند مطیع بودن را نشان دهد.
تبعیت بی چون و چرا .
یک لحظه از حسین جدا نشو تا راه زندگی ولایت مدارانه را با تو بهتر بیاموزیم،
خود را به ما بهتر نشان ده که ما از حرکات صامت تو درس ها را خواهیم گرفت،
درس اطاعت بی قید و شرط (المطیع لله)
جایی که حسین هست همه باید صامت باشند و گوش فرا دهند این قرآن ناطق را:
"وَ اِذَا قُرِئَ القُرآنُ فَاستَمِعوا لَهُ وَاَنصِتُوا لَعَلَّکُم تُرحَمونَ" (اعراف/204)
.
این که هنر و تخصصت چیست خیلی مهم نیست،
این که اولویت تو چه باشد هم در اینجا خیلی مهم نیست،
باید ببینی چه از تو می خواهند؟ بگو چه باید بیاورم نه اینکه چه دارم!
اولویت سلحشوری، جنگاوری و پهلوانی کنار میرود با یک گوشه چشم امام!
اولویت "تو" مهم نیست، اولویت "امام" را ببین!
همیشه دعوا سر اولویت است و همه کارها رنگی از انتخاب و تصمیم میگیرد
و گاه ساده ترین کارها مهم میشوند و گاه مهم ترین اولویت ها بی مقدار!
اولویت امام سقا شدن است؟ باشد.
گاه صدای قدم زدن بالاترین ذکر میشود ... اگر امام بگوید.
گاه این کار از خواندن قرآن هم بالاتر است،
چون این عمل به قرآن است : تلاوت قرآن ناطق.
شب عاشورا کمتر توانست قرآن بخواند ولی بی شک ذکرش در عرش،
سرود فرشتگان بود. از صدای ذکرهای او دل دشمن می لرزید.
و همان ذکر، نرم ترین ترنم لالایی بود برای گوش کودکان حرم.
صدای گام های عباس که به فرمان امام اطراف خیمه ها قدم میزد و آرامش در دل
دوستان و ترس در دل دشمنان می ریخت،
از هر ذکری بالاتر بود، چرا که "امام" فرموده بود.

.
.
ادامه دارد .............
عـــطـش ...
۲۷ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۳:۰۳

راه عـباس شدن «9»

اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیُّهَا العَبدُ الصَّالِحُ اَلمُطیعُ للهِ وَ لِرَسولِه وَ لِاَمیرِالمُؤمِنینَ
وَ الحَسَنِ وَ الحُسَینِ صلّی اللهُ عَلَیهِم وَسَلَّم ...
راز مطیع خدا بودن، عبد بودن است،
و راه رشد درمسیر عبودیت، رسیدن به صلاح و همه این مراتب با عمل دراین مسیر
به دست می آید، و عمل بدون اطاعت حاصل نمیشود.
کسی که مطیع خدا و رسول شد، صالح میشود
و کسی که صالح شد، شیرینی عبد بودن را احساس میکند.
نسبت عمل صالح با صفات و ذات انسان:
عمل صالح (المطیع لله) بر روی صفات انسان (الصالح) مؤثر است
و صفات (الصالح) بر روی ذات انسان (العبد)
و این سه، حلقه وار در یکدیگر مؤثرند. برای رسیدن به مقام عبودیت باید صالح بودن
و صلاح به عمل صالح داشت که تجلی اش اطاعت از خدا و رسول است.
.
تو طلایه دار کاروان کربلا هستی، نه اصلا تو طلایه دار عالمینی،
ولی در تصویر شگفت کاروان اسرا هم علم دار تو بودی.
سر تو از همه جلوتر سینه دشمن را می شکافت!
در وصف پیشانی زخمی ات این گونه نوشته اند:"بین عینیه من اثر السجود"
نشان سجده در پیشانی داشتی، نشان بندگی.
در پیشانی تو نشان سجده می تابید؛
و تو در پیشانی کاروان ساجدان، نماینده این عبادت بودی.
در پیشانی زیارتت هم ردپای خدا بر پیشانی داری!
اطاعت را ازخدا و رسول تا امیرالمؤمنین،امام حسن و امام حسین علیهم السلام
پیش بردن و تا کربلا رساندن استقامتی عباسی می خواهد:
"المطیع لله ..." تا ... "والحسین"
عبادت و اطاعت با صبر معنا خواهد شد، همیشه صبر در کنار نماز بوده:
وَاستَعینوا بِالصَّبرِ وَ الصَّلاةِ ... (البقره / 153 _ 45)
.
در پیشانی فراخت اثر سجده بود، مثل ماهی پیدا بود، اصلا ماه در خورشیدچهره ات
تلاقی داشت، چنان که امام صادق فرمودند: "کان بین عینیه اثر السجود"
همه اصحاب عاشورا اهل سجده بودند حتی در آخرین لحظات ودر اوج سجده ها،
آن سجده طولانی در گودال ...
اباالفضل نماینده و علم دار این قافله است ...
.
.
ادامه دارد ...........
عـــطـش ...
۲۷ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۰:۲۱

راه عـباس شدن «8»

آن قدر زیبا هستی که تورا قمربنی هاشم لقب میدهند، ماه خاندان بنی هاشم.

اما صبر کن ! تو از این زیباتری، زیباتر از این جلوه گری کن،

چنان که امام صادق علیه السلام توصیفت کرد، نقاب از چهره بردار!!!

تو بنده شایسته ی خدایی، دیگر برای اثبات زیبایی ات نیازی به ماه پاره بودن نداری!

محمد مصطفی صلی الله علیه وآله هم که باشی،

رسول بودنت آن قدر دل ربایی نمیکند که عبد بودنت ...

مگر در تشهد هر روزه نمازها این حقیقت جریان ندارد؟

اول او را به زیور عبد می ستاییم بعداز آن شهادت به رسول بودنش ...

نور عبد بودنت همه چشم ها را خیره کرده است، بر زندگی تیره دل های ماهم بتاب!

اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیُّهَا العَبدُ الصَّالِحُ ...

همه در کربلا با حسین اعتبار میگیرند،

او "اباعبدالله" است و همه عاشوراییان به اعتبار پدر بندگان بودنش(اباعبدالله)

فرزند اویند، چرا که همه خود را به ساحت عبد خدا شدن رسانده اند.

و هنوز این در برای کسانی که عزم بنده شدن داشته باشند، باز است.

تا حسین پدر آنها شود و آنها فرزند حسین.

و هرچه نسبت عبد بیشتر شود، قرب و نزدیکی با حسین بیشتر؛

تا رسیدن به مقام قرب به واسطه صلاح و پاکی دل،

به رمز عبد صالح رسیدن و عباس شدن:

 اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیُّهَا العَبدُ الصَّالِحُ ...

و این است راز نزدیکی عباس به حسین، "عبد صالح" به "اباعبدالله"

همه کربلاییان را به مدال افتخار عبد بودن می ستایند،

از حسین ابا"عبد"الله ......... تا عباس"عبد"صالح

.

کربلا مجمع خاک ساران و بندگان است،

همه در گودال مقتل خویش شکسته اند ...

"در این سرا شکسته دلی می خرند و بس     

                              بازار خود فروشی از آن سوی دیگر است"

عُجب و کبر و غرور و منیّت را به حریم کربلا راهی نیست

هرکه باشی باید خاک شوی تا حسینی شوی.

تـربـت کـــربــلایـمان کـن ...

.

.

ادامه دارد .............


عـــطـش ...
۱۷ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۶:۱۵

راه عـباس شدن «7»

حَتّی یَحکُمَ اللهُ وَهُو خَیرُالحاکِمینَ فَمَعکُم مَعَکُم لامَعَ عَدُوّکُم اِنّی بِکُم وبِایابِکُم

مِنَ المُومنینَ وَبِمَن خالَفَکُم وَقَتَلکُم مِنَ الکافِرینَ ....

لحن این فرازها، رنگ و بویی از جامعه کبیره دارد.

همین قدر فهمیده میشود که عباس "تالی تلو" امام معصوم است ... همین!

آید به جهان اگر حسین دگری          زنهار برادری چو عباس آید

راه عباس شدن باز است،

ولی هیچ کس عباس نمیشود .....

روایتی که محقق عالی قدر سیدمحمدعلی شاه عبدالعظیمی نقل کرده و برمی آیدکه

قمر بنی هاشم مقاماتی شبیه مراتب معصومین برخوردار است.

روایت شده که چون امام سجاد علیه السلام بعداز واقعه کربلا برای دفن آن پیکرها

حضور یافت، به بنی اسد اجازه عنایت کرد تا آن اجساد مطهر را به خاک بسپارند

وتنها پیکر سیدالشهدا و عمویش را استثنا کرد و اظهار داشتند که خود به تنهایی به دفن

آنها خواهند پرداخت و فرمودند: با من کسانی هستند که یاری ام دهند.

واضح است که امام را باید امام، غسل و کفن نمایند،

ولی سوال اینجاست که چه حقیقت و سری است که عمو را هم .......

همه این ها سخنان امام صادق علیه السلام است،

ماهم ایمان داریم به بازگشتنش. باز میگردد در داستان رجعت.

اِنّی بِکُم وَ بِایابِکُم مِنَ المومنین ...

"تو می آیی، شهیدان باز میگردند      و آوینی روایت می کند فتح نهایی را"

ان شاءالله ...

.

قَتَلَ اللهُ اُمَّةً قَتَلَتکُم بِالاَیدی وَالاَلسُن ....

کشتن با دست را فهمیده بودیم، با سلاح و با شمشیر؛

اما با زبان چگونه میتوان کسی را کشت؟؟؟

این را از اهل روضه باید پرسید که میگویند عباس در روز تاسوعا مرد،

ولی در روز عاشورا شهید شد.

امان از قصه امان نامه شمر ........

.

به همان نسبت که کشتن دو گونه است(با دست و با زبان : بالایدی و السن)

یاری هم دو گونه است:

1 یاری با دست (بالبنان)

2 یاری با زبان (بالبیان)

.

.

ادامه دارد ..............

عـــطـش ...
۱۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۲:۴۶

راه عـباس شدن «6»

جِئتُکَ یَابنَ اَمیرِالمُؤمنینَ وافِداً اِلَیکُم وَقَلبی مُسَلِّمٌ لَکُم وَتابِعٌ وَاَنَا لَکُم تابِع ....

اقرار کن آمدنت را !!! بگو برای چه آمده ای ...

من لایق لقای خدا نیستم ولی            باز آمدم، امید که آماده ام کنی

هرچند آمدنم هم جذبه ی نگاهت بود و با پای خودم نیامدم،

ولی این راهم بگو که هرطور بود خود را به تو رساندم، نگذار تشنه برگردم، ســاقـی!

ای "پسر علی" که نام پدرت قفل شکن این زیارت نامه است!

عَلَیکَ یَابنَ امیرالمؤمنین ، جئتُکَ یَابنَ امیرالمؤمنین

السّلام علیک یا ابالفضل العبّاس بن امیرالمؤمنین ...

ما هرکجا کم بیاوریم نام پدرت را بهانه میکنیم،

در سخت ترین سختی ها یک "یاعلی" بن بست ها را باز میکند.

در حریم توهم با بیان امام صادق علیه السلام با تو سخن میگوییم،گاه گاه نام زلال پدرت،

جان خشکمان را طراوت می بخشد تابدانیم در مقابل که هستیم .

حتی عباس هم که باشی، 

در اوج مشکل گشایی ات می شود برای تو کاری کرد وبه تو کمک رساند.

آن چنان که امام صادق علیه السلام در زیارت عمویشان عباس به ما یاد داده اند این فراز را:

"وَ نُصرَتی لَکُم مُعَدَّةُ"

برادر عباس هم یاری می خواست.

"هل من ناصر ینصرنی" که یادمان هست!

"لبیک داعی الله ان کان لم یجبک بدنی عند استغاثتک و لسانی عند استنصارک"

در  زیارتش این گونه لبیک گفتیم و سپس عرضه می داریم:

"و قد اجابک قلبی و سمعی و بصری ..."

او تشنه ی لبیک بود

به ما بیاموز راه لبیک را ...

هنوز در زیارت سیدالشهدا نیز به دنبال یار می گردند:

"وَ نُصرَتی لَکُم مُعَدَّةُ حَتّی یُحییَکُمُ الله لِدینِه وَ یَبعَثَکُم

وَ قَلبی لَکُم مُؤمِنُ وَ رَأیی لَکُم تَبَعُ وَ نُصرَتی لَکُم مُعَدَّةُ حَتّی یُحیِیَ اللهُ تَعالی دینَهُ بِکُم"

برادر عباس هم یاری می خواست،

پدرش نیز،

پدرش علی علیه السلام راه کمک را زیبا بیان فرمود:

"أعِینُونی بِوَرَعٍ وَ اجتِهادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَداد" (نهج البلاغه/نامه45)

لیکن مرا یاری کنید به پارسایی_درپارسایی_ و کوشیدن و پاک دامنی و درستی ورزیدن.

راه یاری علی و اولاد علی علیه السلام مشخص شد:

با پرهیزکاری و تلاش فراوان و پاک دامنی و راستی ...


توهم می توانی یار باشی 

توهم می توانی یاری کنی، فقط باید بگردی ببینی کدام کار روی زمین مانده

که اگر عباس بود نمی گذاشت آن کار روی زمین بماند.


جایی برای تأمل ...

.......

.......

.......


زیاد نگردید! خودشان نشانه داده اند.

امام صادق علیه السلام فرمودند:

اگر منِ امام صادق، زمان مهدی را درک کنم خادم بارگاهش می شوم.

خادم آستان مهدی شدن امامِ صادق علیه السلام ؟؟؟؟؟

امام صادق خودشان امام بودند،اما امام زمانِ خودشان.

اگر امام صادق در زمان امامِ زمانِ ما باشد خود ماموم است.

شاید راز لطیف این روایت_جدا از دلبری امام زمان برای همه خصوصا اهل بیت_

همین نکته باشد:

"شـنـاخــت امــام زمــان حــیّ "

عباس که جای خود دارد؛ امامِ زمانِ امام حسین هم در زمان امام حسن،

امام حسن علیه السلام است.

و آن زمان که امام حسن امام است،حسین علیه السلام ماموم است وبهترین ماموم.

این همان یاری عباس است که می شود به او کرد،

همان که در سال 61 خود به آن عمل کرد:


" شــنـاخـت امــام زمــانـش و اطــاعــت از او "

.

.

ادامه دارد ...........

عـــطـش ...
۱۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۰:۴۵

راه عـباس شدن «5»

لَعَنَ اللهُ مَن قَتَلَکَ و لَعَنَ الله مَن جَهِلَ حَقّکَ وَستَخَفَّ بِحُرمَتِکَ و ....

لعنت بر هرکه تورا نشناخت.

عباس معرفتش واجب است ، همه باید اورا بشناسند ...

این هم سخن امام صادق علیه السلام است در زیارت عمویش:لَعَنَ الله مَن جَهِلَ حَقّکَ

عباس را باید شناخت . بدون شناخت او و حقش نمیتوان به فلاح رسید.

این جهل، لعنت شده ی امام صادق است. باید عباس شناس شد، بـایـد ...

.

عباس ناشناسان چه کسانی بودند که این قدر مورد لعن قرار گرفته اند؟

اصلا روند قاتل عباس شدن چگونه است؟ آیا سبک زندگی خاصی را طی میکند؟

.

آیة الکرسی ... چرا راه دور برویم؟!

ومن یکفر بالطاغوت

و یؤمن بالله

اول: روی گردانی از طاغوت

دوم: ایمان به خدا

رد ظلمت برای درک نور

همیشه دقت در تقدم ها و اولویت ها برای مسافر یک سیر، قابل توجه است.

این که شروع حرکت از کجاست؟!

و الا سیر حرکت ابتر خواهد ماند ...

.

محبت امام حسین علیه السلام تنها محبتی است که نمیشود

هم او را دوست داشت و هم دشمنانش را.

برای درک همین موضوع کلی روضه ی جگرسوز گذاشته اند جلوی چشم هایت

تا معنی لعن را بهتر بفهمی.

روضه یعنی نشان دادن تصویر اصلی دشمنان امام و آثار فجیع آنها،

تا راحت تر این بغض مقدس به بار بنشیند ...

این جا نیز درمسیر زیارت باید بیزاری را ازدشمنان نشان داد،

تا آخرین فرازها لعن وسیله ای است که زائر نباید زمین بگذارد،

تا آخرین فرازها که باز بویی از نفرت دارد، نفرت از زشتی ها ...

فَلَعَنَ الله اُمَّة قَتَلَتکَ وَلَعَنَ اللهُ اُمَّة ظَلَمَتکَ وَلَعَنَ اللهُ اُمَّة استَحَلَّت مِنکَ المَحارمَ

وَ انتَهَکَت فیکَ حُرمَةَ الاِسلامِ ...

خدا لعنت کند آن را که حق تو را نشناخت و حرمت تورا پاس نداشت.

پی میبریم که سایر شهدا به این میزان از فضیلت دست نیافته اند؛

هرچند هرکدام را حق و حرمتی به سزا ثابت است

ولی تنها زاده ی امیرالمومنین است که معارفش وسیع تر و ایمانش پایدارتر بوده

از این رو او را بر عهده ی دین و امت حقی برجاست که قابل انکار نیست.

با توجه به این دو حق است که جاهل به حق او و هرکسی که حرمتش را پاس نمیدارد

مستحق لعن و نفرین گردیده.

.

.

ادامه دارد ...........
عـــطـش ...