عـ ـ ـ طـ ـ ـ ش

بـر مـشـامـم نـرسـد بـوی حــــــــرم مــیـمــیـرم ...

عـ ـ ـ طـ ـ ـ ش

بـر مـشـامـم نـرسـد بـوی حــــــــرم مــیـمــیـرم ...

درباره بلاگ
عـ ـ ـ طـ ـ ـ ش
پیوندها
۰۴ مهر ۹۳ ، ۱۱:۰۳

مرج البحرین یلتقیان ...

خدا به حور و ملک گفت تا که دف بزنند

         بس است گفتن تسبیح و ذکر، کف بزنند


عـــطـش ...

       شکرخدا که لحظه ی از هوش رفتنت

               خواهر نداشتی، غم معجر نداشتی ...


عـــطـش ...
۳۱ شهریور ۹۳ ، ۲۳:۱۱

به خود آمدن ...

عـــطـش ...
عـــطـش ...
۲۵ شهریور ۹۳ ، ۰۱:۱۹

چهل روز مانده تا ........

 از امشبی به بعد به عشق محرمت
 چله گرفته ام که گنه کم کنم حسین ...
.
.
.
 آیت الله بهجت (ره):
 چهل روز مانده به محرم، چله گناه نکردن بگیرید
 تا سوز دل و اشک چشمانتان برای سیدالشهدا علیه السلام
 فراوان گردد.

التماس دعا ...
عـــطـش ...
۲۱ شهریور ۹۳ ، ۲۳:۰۶

رفاقت به سبک حبیب «10»

سوره هود 
قصه ی هجرت حبـیـب، قصه ی سوره ی هـود است
و فراز پیری آفرین آن "شیبتنی سوره الهود" است.
و چه شگفت که حبیب هم پیر کربلاست.
در آن دم که راه به حسین رسیدن یافته شود، تنها مرو
به حسین رسیدن استقامت می خواهد اما "فَاستَقِم کَما اُمِرتَ" راز پیر شدن پیامبر
در این سوره نیست، که این فراز را در سوره ی شوری هم دیده ایم.
راز پیر شدن در "وَ مَن تابَ مَعَکَ" است.
اما چگونه؟
تو که خود اهل استقامتی، برخیز!
این کار آن چنان سخت نیست.
اما همراهان و رفقا (وَ مَن تابَ مَعَکَ) را هم با استقامت آشنا کردن،
این دشوار است، این!
و این راز عاشوراییان است، سرالاسرار بزرگ کربلا.
به حسین رسیدنِ حبیب تنها نیست.
با رفقایی است چون مسلم بن عوسجه.
فَاستَقِم کَما اُمِرتَ وَ مَن تابَ مَعَکَ وَلا تَطغَوا اِنَّهُ بِمَا تَعمَلُونَ بَصیرٌ (سوره هود/ آیه 112)
پس همان گونه که فرمان یافته ای، استقامت کن؛ و همچنین کسانی که با تو
به سوی خدا آمده اند(باید استقامت کنند) و طغیان نکنید،
که خداوند آن چه را انجام می دهید، می بیند!
بین همه رفاقت ها، رفاقت به سبک حبیب!
.
سوره توبه
به کربلا رسیدن لذت خود را دارد، لذت همراهی با حسین علیه السلام.
لذت هم جواری با او، لذتی از جنس هم نفسی.
اما لذت بالاتر جدا شدن است از این لذت برای کسب لذتی دیگر.
آشنایی دوستان با این لذت!
همان که قرآن پرده از رازش بر می دارد:
وَماکانَ المُؤمنونَ لِینفِروا کافَّةً فَلولا نَفَر مِن کُلِّ فِرقَةٍ مِنهُم طائِفَةٌ لِیَتَفَقّهوا فی الدّینِ
(سوره توبه/آیه122)
شایسته نیست مؤمنان همگی (به سوی میدان جهاد) کوچ کنند؛ 
چرا از هر گروهی از آنان، طائفه ای کوچ نمی کند (وطائفه ای در مدینه بماند)
تا در دین (ومعارف و احکام اسلام) آگاهی یابند.
اما اصل لذت، لذت آشنا کردن دوستان است با این لذت:
وَ لِیُنذِروا قَومَهُم اذا رَجَعوا الیهِم لَعَلّهُم یَحذَرون (توبه/122)
و به هنگام بازگشت به سوی قوم خود، آنها را بیم دهند؟!
شاید(از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند و خودداری کنند!
.
.
.
ادامه دارد ...........
"برگرفته از کتاب رفاقت به سبک حبیب"
عـــطـش ...
۲۰ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۱۵

زیارت عاشـورا

آیت الله بهجت (ره) :
استادم سیدعلی قاضی را در خواب دیدم،
به او گفتم چه چیزی حسرت شما در دنیاست که انجام نداده اید؟
ایشان فرمودند: حسرت می خورم که چرا در دنیا فقط روزی یک مرتبه 
"زیارت عاشورا" را می خواندم.

عـــطـش ...
۱۷ شهریور ۹۳ ، ۱۷:۱۴

رفاقت به سبک حبیب «9»

حبیبِ قرآن 
حبیب در کربلا نماد "انس با قرآن" است، تا آنجا که:
لمّا قُتِلَ حبیب بانَ الانکسار فی وجه الحسین و قالَ
لله درک یا حبیب! لَقد کُنتَ فاضِلاً تَختِمُ القرآنَ فی لیلة واحِدَة!
هنگامی که حبیب شهید شد، در چهره امام حسین علیه السلام شکستگی
نمایان گشت و فرمود: حبیب! خدا تو را پاداش نیک دهد، تو مرد دانشمند و فاضلی 
بودی و در یک شب یک ختم قرآن می نمودی!
این جمله ی امام به پای فضل و فهم حبیب از دین بود، 
برای همین در نامه ای که برایش فرستاد اورا "فقیه" خطاب کردند:
بسم الله الرحمن الرحیم
مِنَ الحُسینِ بنِ علی اِلیَ الرَّجُل"الفَقیه"حبیبِ بنِ مظاهرِ الاَسَدی
.
این بار از منظر رفاقت، پای درس قرآن حبیب می نشینیم
و سراغ از آیاتی خواهیم گرفت که او در کربلا در وادی رفاقت به آن ها عمل کرد
و خود ترجمه ی عینی آن آیات شد.
آیاتی که حبیب در کربلا در بحث دوستی از آن ها بهره برد 
و آن ها را برای اهل کربلا ترجمه کرد:
.
سوره ی عصر
جان رفاقت، قصه ی "تواصی" است، به اشارت سوره عصر.
تو دیگران را تواصی کن و دیگران تو را.
وَ تَواصَوا بِالحَقِّ وَ تَواصَوا بِالصَّبرِ (آیه 3)
و یکدیگر را به حق سفارش کرده و یکدیگر را به شکیبایی و استقامت توصیه نموده اند!
آخرین دم هم موعظه شنیدن و دیگران را موعظه کردن:
تواصی به حقیقتی چون حسین علیه السلام
و تواصی به صبر کردن بر یاری او تا آخرین دم.
...
بالای سر مسلم آمد به همراه اربابش حسین
"مسلم! حبیب را نصیحت کن!"
"اوصیک بهذا الرجل"، یعنی حسین؛ این مرد را رها مکن.
بر تو باد یاری حسین!
"تواصی"یعنی همین ...
وَ "تواصوا" بالحق
وَ "تواصوا" بالصبر
و یکدیگر را به حق سفارش کردن و یکدیگر را به شکیبایی و استقامت توصیه نمودن.
...
مصداق "تواصی" در عالم رفاقت _آن هم تا پای جان_ در کربلای حسین است
با جلوه گری حبیب!
رفاقت و شئون آن را باید از کربلا آموخت.
...
سوره ی عصر به ما نشان داد که "ایمان" و "عمل صالح" 
به تنهایی کافی نیست. ارکان رهایی از خسران چهار تا است
که دوتای آن ایمان و عمل صالح است: الّذین آمنوا و عملوا الصّالحات
و دوتای دیگر از جنس "تواصی" است: و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر
سوره ی عصر برای همین نازل شد
و حبیب، بزرگ مفسر سوره ی عصر است در مصحف کربلا.
.
.
.
ادامه دارد ........
"برگرفته از کتاب رفاقت به سبک حبیب" 
عـــطـش ...
 
به سرم غیر هوای تو تمنایی نیست
   
     بطلب تا که فقط سیر نگاهت بکنم ...
عـــطـش ...
۱۴ شهریور ۹۳ ، ۰۰:۴۰

دلــتــنـگــــــم ...

                   حتما حسین جنس غمش فرق می کند

                               وقتی دلـم برای غمش تنگ می شود 

.

.

.

دست مارا به محرم برسانید فقط ...

عـــطـش ...
۰۷ شهریور ۹۳ ، ۱۵:۴۶

رفاقت به سبک حبیب «8»

جز حسین چه کسی می تواند همه را این قدر به هم مهربان کند.
نام او رمز همه ی دوستی هاست.
الحسینُ یَجمَعُنا: تنها اوست که می تواند همه سلیقه ها را به هم نزدیک کند.
عامل اشتراک هر ره گذری حسین است.
و حبیب ریش سفید این راه است.
تنها حسین علیه السلام است که دوستی اش فزاینده است. 
فزاینده از جنس خیر کثیر؛ او فرزند کوثر است.
رقیب را بد نمی داند ...
هر عشقی، هر دوستی غیور است، تاب رقیب ندارد، جز عشق حسین!
که دائم به دنبال دوستان بیشتر برای جمع دوستانش می گردد.
مثل حبیب!
.
جواب رفیق را هرطور شده باید داد.
به هر سختی و با هر حالتی.
حتی اگر با زبان نتوان جواب داد، لااقل باید دستی تکان داد.
حتی اگر پیکرت تکه تکه شده باشد ...
وقتی محبوبت حسین صدایت می زند _ در اوج تنهایی _ مسلم! هانی! حبیب!
باید جواب دهی.
بدن ها شروع به حرکت کرد.
تکان خورد ..... لبیک!
.
ولایت و امامتش به جای خود،
که حتی اگر تنها و تنها از بُعد دوستی به یک محبوب این حماسه را ببینی
دست پر، باز خواهی گشت.
هرچند دوستی به نسبت امامت و ولایت حسین کم ترین چیز باشد، اما ...
کم ترین مقدار اینجا، انسان را بی نیاز می کند و آن کم را نباید کم شمرد.
قلیل منک یکفینی ولکن
قلیلک لا یقال له قلیل
کم ترین عنایت تو مرا بس است، ولی کم ترین عنایت تو را نتوان "کم" نام نهاد.
.
.
.
ادامه دارد ..........
"برگرفته از کتاب رفاقت به سبک حبیب"
 
عـــطـش ...
۰۵ شهریور ۹۳ ، ۱۷:۴۴

یا فاطمة اشفعی لی فی الجنه ...

تا چشم کار می کند اینجا کرامت است

                   اینجا شفیعه هست پس این جا قیامت است

عـــطـش ...
۳۱ مرداد ۹۳ ، ۱۲:۵۹

رفاقت به سبک حبیب «7»

هرکس با حسین علیه السلام رفیق شد، نفسش مثل حبیب شد.
هرچه انس بیشتر، نفس او هم بیشتر.
و همه ی این ها اثر هم نفسی با حسین است.
و حبیب که یک عمر هفتاد هشتاد ساله هم نفس حسین است با یک نفس،
مس وجود را طلا خواهد کرد
که همه از اکسیر نفس حسین است.
هم نفسی، رفاقت، دوستی با حسین از حبیب، حبیب ساخته است.
و در کربلا نه حبیب که خاک هم این راز را در سینه دارد.
خاک بی ارزش و پست به یمن نگاه امام حسین علیه السلام تربت اعلی میشود:
خـاک کـربلا
خاک با نفس حسین فیض می برد،
خاک سر راه
خاک باد آورده
خادمان دیرینه و همیشگی که جای خود دارند:
"چو هرخاکی که باد آورد فیضی بُرد از اِنعامت
               زحال بنده یادآور که خدمت کار دیرینم ..."
.
چه داستان جامعی است داستان کربلا!
هیچ گاه در هیچ موضوعی دست انسان را خالی نمی گذارد،
هیچ وقت انسان را در مسائل زندگی تنها نمی گذارد،
حتی در "داستان دوستی و رفاقت" 
روایت شب عاشورای حبیب ضرب المثل شد در کربلا و بین اصحاب عاشورا ...
رفیقی که در تنهایی رها می کند که رفیق نیست.
رفاقت یعنی هم دلی ...
.
در پای دوستی این گونه بودن، مختص حبیب است:
صف نماز ظهر عاشورا برپا شد ... آن چنان که دانی.
و زهیربن قین و سعیدبن عبدالله محافظ جان امام علیه السلام در نماز شدند.
اما در این میانه یکی فریاد زد: نمازتان قبول نیست ......
فریاد نحس حصین بن نمیر بود.
حبیب بی تاب شد ...
"نماز همه قبول باشد ولی نماز پسر دختر رسول خدا قبول نباشد ...؟"
حبیب بی تاب تر شد ...
شمشیر کشید و وارد میدان شد و پای همین رفاقت کشته شد،
رفاقت پای محبوبش حسین علیه السلام
همه "محافظ تَنی امام" شدند.
زهیربن قین و سعیدبن عبدالله حنفی
اما حبیب "محافظ فرهنگی نماز امام" شد،
حافظِ فرهنگِ ظهر عاشورا.
.
.
.
ادامه دارد .........
"برگرفته از کتاب رفاقت به سبک حبیب"
عـــطـش ...

این قبیله همگی بوی پیمبر دارند 

در حسینیه ی خود روضه ی مادر دارند 


عـــطـش ...
۲۹ مرداد ۹۳ ، ۰۱:۲۰

رفاقت به سبک حبیب «6»

حبیبِ حسین
اگر کسی حبیب حسین شد، مگر دیگر رهایش می کنند؟
یک قدم حبیب را بچش تا همیشه مشتاق طعم حبیب شوی.
یک لحظه با حسین بودن کیمیا می کند، چه برسد که هشتاد سال با حسین باشی.
و البته حسین هم در عالم رفاقت غوغاست.
گفتند حسین علیه السلام برای حبیب شکسته شد.
حسین برای پیرغلامانش پیر می شود،
همانطور که پیرغلامانش به پای او پیر می شوند و برای او شکسته.
وقتی حبیب کشته شد،"بانَ الانکسارُ فی وجه الحسین".
رفاقت به سبک حبیب حسین و حسین حبیب!
.
دید امام علیه السلام تنهاست، تنها رفیق همیشگی اش.
یک جمله برایش نوشته بود: بیا!
مولا نوشته بود بیا ای حبیب ما
تنها همین، چقدر پیامش غریب بود ...
آمد تا رفیقش تنها نباشد. برای همین به او می گویند: حبیب.
یا نعم الحبیب!
.
آن کس که معصیت و نافرمانی خدای را می کند، خدای را نشناخته،
و این دو بیت را خواند:
خدا را معصیت کنی و اظهار محبّت او نمایی؟!
به جانت قسم که این در میان کارها بسی عجیب است!
اگر دوستی ات صادقانه می بود اطاعتش می کردی
که بی شک فرد مُحبّ مطیع و فرمان بردار محبوب است!
اَباعَبداللهِ الصَّادِقَ علیه السلام یَقولُ ما اَحَبَّ اللهَ عَزَّوجلَّ مَن عَصاهُ ثُمَّ تَمَثَّلَ فَقالَ:
تَعصِی الإلَهَ وَ أنتَ تُظهِرُ حُبَّهُ
هذا مُحالُ فی الفِعالِ بَدیعُ
لَو کانَ حُبُّکَ صادقاً لأطعتَهُ
إنَّ المُحِبَّ لِمَن یُحِبُّ مُطیع
.
.
.
ادامه دارد ............
"برگرفته از کتاب رفاقت به سبک حبیب"

عـــطـش ...