عـ ـ ـ طـ ـ ـ ش

بـر مـشـامـم نـرسـد بـوی حــــــــرم مــیـمــیـرم ...

عـ ـ ـ طـ ـ ـ ش

بـر مـشـامـم نـرسـد بـوی حــــــــرم مــیـمــیـرم ...

درباره بلاگ
عـ ـ ـ طـ ـ ـ ش
پیوندها

                              


عـــطـش ...
۲۶ آذر ۹۲ ، ۱۷:۵۷

دوست دارم ...

خوب می دونی که دلم شده تنگ کربلای تو ...




دریافت


سخن درست بگویم، نمی توانم دید

که مِی خورند رفیقان و من نظاره کنم...


عـــطـش ...
۲۶ آذر ۹۲ ، ۱۶:۲۴

و لعن الله شمرا ... (2)

اولین خصوصیت شمر این بود که می گفت:

شکم از هر چیزی برای من مهم تر است.

شمر "عبدالبطن" بود.

اسیر و بنده ی شکم بود و این اسارت او را بیچاره کرد.

دومین نکته که در شخصیت شمر بود، این بود که:

چشم دیدن پیشرفت هیچ کس را نداشت.

به خاطر همین مسئله، پاشد و آمد کربلا...

شمر آدمی بود که مدام از این و آن می گفت.

روح شقاوت پیشه بعضی ها چقدر کار دستشان می دهد!!!

دل این بار بیشتر می لرزد

زیارت عاشورا دوباره به این فراز می رسد:

"و لعن الله شمرا"

دل های "حسد خیز" هم پای شمر لعن شده اند...

بی جهت نیست که شمر و یزید و ... جهنمی اند!

در همین دنیا هم آتش جهنم آنها پیدا بود.

مگر آتش حسد را در دل هایشان نمی بینی که چگونه شعله ور است؟


حسد، قصه ی قدیمی تاریخ که کامل ترین تبلورش را در کربلا می توان یافت.

اما نه! قدمت این درد بیشتر از این حرف هاست

أَم یَحسُدُونَ النّاسَ عَلَی ما اَتاهُمُ اللهُ مِن فَضلِهِ ...(سوره نساء/آیه54)


چقدر با عاشورا راحت تر می توان رذایل را کنار گذاشت.

این هم از معجزات بزرگ حسینی است:

در زشتی حسادت همین بس که قاتلان و دشمنان امام حسین(علیه السلام) حسود باشند.

دیگر حسود نباش، خب؟!

البته 

رذایلی که من و تو انجام می دهیم مارا شمر نمی کند.

اما امان از وقتی که امثال این حسادت ها

به محضر ولی خدایی مثل حسین(علیه السلام) باشد.

حسادت به حسین(علیه السلام)

انسان را می کند شمر...

مواظب باش به چه کسی حسادت می کنی!

ولی رفیق!

اگر حسادت این قدر ظرفیت شمر سازی دارد،

بیا کلا بی خیال هر قلم از این جنس شویم !!!


ادامه دارد ...


عـــطـش ...
۲۵ آذر ۹۲ ، ۲۲:۰۱

و لعن الله شمرا ... (1)

نباید سریع از این عبارت گذشت:

" و لعن الله شمرا ..."

به راحتی از این فراز تاریخ هم نمی شود عبور کرد:

زخمیِ پایِ علی علیه السلام،

جانباز صفین

و حال:

قاتل فرزندش حسین علیه السلام ...


سخن از کسی است که:

در میدان جنگ صفین، تا شهادت پیش رفت

و در میدان جنگ کربلا، حسین علیه السلام را تا شهادت پیش برد.

فکر نکنید آنهایی که با علی علیه السلام جنگیدند یا به کربلا آمده بودند،

کافر و بی وضو بودند.

در کربلا هر روز بیست هزار نفر در فرات غسل می کردند.

نیت غسل را می دانید؟

غسل"قربة الی الله" برای قتل حسین علیه السلام...

غسل می کردند تا ثوابش بیشتر شود.


شمر چگونه شمر شد؟؟؟

سبک زندگی شمر گونه ...


ادامه دارد ........

.

.

.

"برگرفته از کتاب ولعن الله شمرا" 

عـــطـش ...
۲۵ آذر ۹۲ ، ۱۴:۲۸

ردّ ظلمت برای درک نور ...

آیة الکرسی

چرا راه دور برویم؟

"و من یکفر بالطاغوت"

"و یؤمن بالله"

اول: روی گردانی از طاغوت

دوم: ایمان به خدا


همیشه دقت در تقدم ها و اولویت ها برای مسافر یک سیر قابل توجه است

این که شروع حرکت از کجاست؟

والّا سیر حرکت، ابتر خواهد ماند ...


سیر حرکت زائر عاشورا هم همین است:

اول: لعن

نه یکی، نه دو تا ... صد تا

دوم: سلام

نه یکی، نه دو تا ... صد تا 

اول لعن ، دوم سلام

صد لعن باید مقدمه ای باشد برای گفتن یک سلام.

باید از اردوگاه یزیدیان جدا شد تا به حریم حسینی راهی گشوده شود.


هنر امام حسین(علیه السلام) این است که عشق و نفرت را جمع کرده.

هدیه ی امام حسین(علیه السلام) همین "بغض مقدس" است.


عـــطـش ...
۲۰ آذر ۹۲ ، ۰۰:۰۳

ایّها العزیز ...

            پـرکــن دوبـاره کـــیـل مــرا ایّـهـا الـعـزیـز        دسـت من ونـگـاه شمـا ایّـها الـعزیـز

              رو ازمن شکسته مگردان که سالهاست       روکرده ام به سمت شما ایّها العزیـز

              جان را گـرفتـه ام به سر دست و آمــدم        از کــوره راه هـــای بــلا ایّـها الـعزیـز

              وادی به وادی آمـــده ام ، از درت مـــران        واکـن دری به روی گــدا ایّـها الـعزیـز

                 

            


عـــطـش ...
۱۹ آذر ۹۲ ، ۲۳:۵۸

من همان کودکم ...

                 گم شده خاطرات کودکی ام،گریه گریه در ازدحام حرم

                       بازهم آمدم که گم بشوم،من همان کودکم همان،بانو


                                         


عـــطـش ...
۱۸ آذر ۹۲ ، ۲۱:۲۳

زبان را باید خرج کرد ...

لااقل زبان را باید خرج کرد،

خرج حـســیــن ....

باید دانست حرف هایی که انسان می زند چه اثری بر خودش دارد.

هرکس از شب بگوید، شب خواهد شد.

و هرکس از حـســیــن بگوید، حـسـیـنـی ...

برای همین باید هر هفته در هیأت شور گرفت:

حـســیــن  حـســیــن  حـســیــن 


عـــطـش ...
۱۷ آذر ۹۲ ، ۱۴:۱۷

قافله عشق ...

یاران! این قافله، قافله ی عشق است

و این راه که به سرزمین طف در کرانه ی فرات می رسد، راه تاریخ است.

و هر بامداد این بانگ از آسمان می رسد که:

الرّحیل،الرّحیل

از رحمت خدا دور است که این باب شیدایی را بر مشتاقان لقای خویش ببندد.

این دعوت فَیَضانی است که علی الدّوام، زمینیان را به سوی آسمان می کشد و ...

بدان که سینه ی تو نیز آسمانی لایتناهی است با قلبی که در آن،

چشمه ی خورشید می جوشد

و گوش کن که چه خوش ترنّمی دارد در تپیدن :

حسین  حسین  حسین  حسین  

نمی تپد،

حسین  حسین  

میکند.


"برگرفته از کتاب فتح خون"

عـــطـش ...
۱۵ آذر ۹۲ ، ۲۳:۴۸

کربلا ...

برای کربلا 

یک مرز بیشتر نیست؛

از خود که گذشتی،

به کربلا رسیده ای ...


ع.ا بقایی

عـــطـش ...
۱۵ آذر ۹۲ ، ۱۰:۲۴

تشنگیِ راز ...

"لِیَرغَبَ المُؤمِنُ فی لِقاءِ رَبِّه ..."

عجب رازی در این رمز نهفته است!

کربلا آمیزه ی کرب است و بلا ...

و بلا افق طلعت شمس اشتیاق است.

و آن تشنگی که کربلاییان کشیده اند، تشنگیِ راز است.

و اگر کربلاییان تا اوج آن تشنگی _که می دانی_ نرسند،

چگونه جانشان سرچشمه ی رحیق مختوم بهشت شود؟

آن شراب طهورکه شنیده ای بهشتیان را می خورانند، میکده اش کربلاست

و خراباتیانش این مستانند که این چنین بی سر و دست و پا افتاده اند.

آن شراب طهور را که شنیده ای، تنها تشنگان راز را می نوشانند 

و ساقی اش حسین است؛ 

حسین از دست یار می نوشد و ما از دست حسین.


"برگرفته از کتاب فتح خون"

عـــطـش ...
۱۴ آذر ۹۲ ، ۱۶:۵۴

مردانگی به مرد بودن نیست ...

فهماند به همه شان

مردانگی به مرد بودن نیست!

به "نامرد" نبودن است.

بیایید نامردها!

دخت علی شقشقیه می خواند اینجا

"کوفه ای" شده "شام" برای خودش ...


عـــطـش ...
۱۳ آذر ۹۲ ، ۱۶:۵۷

ممنونم ای حسین ...

                              از روی نیـزه سایه ات افـتاد بر سرم

                                  ممنونم ای حسین که درفکر خواهری ...

                        

عـــطـش ...
۱۳ آذر ۹۲ ، ۱۰:۳۲

زینب گنجینه دار عالم رنج ...

گِل وجود آدمی خاک فقر است که با اشک آمیخته اند

و در کوره ی رنج پخته اند.

زینب کبری گنجینه دار عالم رنج است.

او را این چنین بشناس!

او محمل گران بارترین رنج هایی است که در این مبارکه نهفته:

"لَقَد خَلَقنا الاِنسانَ فی کَبَد"

او وارث بیت الاحزان قبله ی رنج آدمی است.


"برگرفته از کتاب فتح خون"

عـــطـش ...

امام ایستاد و خطبه ای کربلایی خواند:

« زنهار! آیا نمی بینید حق را که بدان عمل نمی شود و باطل را که از آن نهی نمی گردد

تا مؤمن به لقای خدا مشتاق شود؟ پس اگر این چنین است،من در مرگ جز سعادت نمی بینم 

و در زندگی با ظالمان جز ملامت.

مردم بندگان حلقه به گوش دنیا هستند و دین جز بر زبانشان نیست؛

آن را تا آن جا پاس می دارند که معایش ایشان از قِبَلِ آن می رسد،

اگر نه چون به بلا امتحان شوند، چه کم هستند دین داران.»

 آه از رنجی که در این گفته نهفته است!

و اما سرّالاسرار این خطبه در این عبارت است که:

"لِیَرغَبَ المُؤمِنُ فی لِقاءِ رَبِّه_ تا مؤمن به لقای خدامشتاق شود."

یعنی دهر بر مراد سفلگان می چرخد تا تو در کشاکش بلا امتحان شوی

واین ابتلائات نیز پیوسته می رسد تا رغبت تو در لقای خدا افزون شود...

پس ای دل، شتاب کن تا خود را به کربلا برسانیم!

می گویی: مگر سر امام عشق را بر نیزه ندیده ای و مگر بوی خون را نمی شنوی؟

کار از کار گذشته است. قرن هاست که کار از کار گذشته است...

اما ای دل، نیک بنگر که زبان رمز، چه رازی را باتو باز می گوید:

کُلّ اَرضٍ کربلا و کُلّ یومٍ عاشورا

یعنی اگر چه قبله در کعبه است، اما  فَاَینَما تُوَلّوا فَثَمَّ وَجهُ اللهِ .

یعنی هرجا که پیکر صدپاره ی تو بر زمین افتد، آنجا کربلاست؛

نه به اعتبار لفظ و استعاره، که در حقیقت.

و هرگاه که علم قیام تو بلند شود عاشوراست؛ باز هم نه به اعتبار لفظ و استعاره.

و اگر آن قافله را قافله ی عشق خواندیم در سفر تاریخ، یعنی همین.


"برگرفته از کتاب فتح خون"

عـــطـش ...